از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.
هر كار خيري كه انجام دهيد و ثوابش را به روح ميت هديه بكنيد، براي او مفيد است؛
چه ذكر و قرآن و نماز مستحبي و طلب مغفرت باشد، و چه صدقه؛ و اما درباره نماز و روزه و كارهاي واجب (كه از ايشان قضا شده)، در مرحله اول بر عهده فرزند بزرگتر است و اگر او انجام ندهد، بر فرزندان ديگر واجب نيست.
اگر پسر بزرگتر نتواند نماز و روزه و ساير كارهاي پدر، مثل حج را (اگر پدر مستطيع بوده و نرفته است) انجام دهد، ميتواند كسي را اجير نمايد؛ يعني پول بدهد تا انجام دهند، ولي اگر برادران و خواهران و مادر ميخواهند كه خودشان نماز و روزه پدر را انجام دهند، اشكال ندارد.
كسي كه براي ميت عملي را انجام ميدهد، گرچه در نيت بايد قصد نيابت نمايد، ولي قسمت عمده ثواب آن طبق روايات، در نامه عمل او نيز نوشته ميشود. البته باعث بريءالذمه شدن ميّت نيز شده و او از عذاب و گرفتاري نجات پيدا ميكند.
در زمينه آداب و مستحبات زيارت اهل قبور، توجه شما را به نكات زير جلب ميكنيم:
1- مستحب است در نزد قبر ميت، خواندن سوره حمد و ناس و فلق و توحيد و آية الكرسي هر كدام سه مرتبه و سوره قدر هفت مرتبه.
2- از رسول خدا(ص) چنين نقل شده است: هر كه بر قبرستان عبور كند و 11 مرتبه سوره توحيد را بخواند و ثوابش را به اموات آن قبرستان هديه كند، به تعداد آن مردگان، اجر و پاداش مييابد.
3- در روايات معتبر آمده است كه اگر كسي به نزد قبر برادر مۆمن خود برود و رو به قبله دستش را بر روي قبر بگذارد و 11 مرتبه سوره قدر را بخواند، از ترس بزرگ روز قيامت در امان خواهد بود؛ و در روايت ديگر آمده است كه خداوند او و صاحب قبر، هر دو را بيامرزد.
4- در روايت آمده كه حضرت باقر(ع) نزد قبر يكي از شيعيان ايستادند و اين دعا را خواندند:
اللهم ارحم غربته و صل وحدته و آنس وحشته و آمن روعته و اسكن اليه من رحمتك ما يستغني بها عن رحمه من سواك و الحقه به من كان يتولاه.
5- طبق رواياتي كه از حضرات معصومين(ع) وارد شده است،
زيارت اهل قبور مۆمنين در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه و جمعه، مستحب مۆكد است و سنت پيامبر اسلام(ص) و سيره اهل بيت(ع) نيز چنين بوده است و فعل معصوم نيز براي ما حجت است
و در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است كه حضرت فرمود:
هديه بفرستيد براي مردگان خود. سپس سوال شد: هديه مردهها چيست؟
فرمود: صدقه و دعا؛ و نيز فرمود: ارواح مۆمنين، هر جمعه به آسمان دنيا مقابل خانهها و منزلهاي خود فرياد ميكنند.
براي شادي روح رفتگان خودتان و من حقير فاتحه اي بخوانيد
رو به گورستان دمي خامش نشين
آن خمــــوشان سخنگو را ببين
ليك گـــر يك رنگ بيني خاكشــان
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحــم زندگان يكســـان بود
آن يكي غمگين، دگر شادان بود
تـــو چه داني تا ننوشـــي قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشـــنوي از قالهاي و هــــوي را
كي ببيني حالـــت صـــد توي را
براي آگاهي بيشتر ر. ك : 1- مفاتيحالجنان، مرحوم حاج شيخ عباس قمي، قسمت قبور زيارت مۆمنين، ص 1014 2- اصول كافي، ج 3, باب 13 از ابواب المزار 3- كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 320 4- وسائل الشيعه، ج 3, باب 55, ص 223, انتشارات آل البيت.
ثواب و عذاب قبر همچنان ادامه دارد تا اينكه مدتي پيش از برپايي قيامت بزرگ، حادثه ي شگفتي عالم را فرا مي گيرد؛ زمين و آسمان را به لرزه در مي آورد؛ موجودات را دستخوش مرگ مي نمايد و نظام هستي را دگرگون مي سازد.
پس از مدتي، در آغاز برپايي قيامت، انقلابي شگفت تر از انقلاب پيشين صورت مي پذيرد و تمام موجودات را در پيشگاه خدا حاضر مي كند!
اين دو حادثه ي بزرگ به امر خدا، توسط « اسرافيل» فرشته ي مأمور برپايي قيامت انجام مي گيرد. مرحله ي نخست كه سبب فناي جهان هستي مي شود « نفخه ي اماته» و مرحله ي دوم كه سبب زنده شدن موجودات و برانگيختن انسانها از قبر مي شود « نفخه ي احياء» ناميده مي شود.
به آياتي در اين باره توجه فرماييد:
« و إن من قريةٍ إلا نحنُ مهلكوها قبلَ يوم القيامة» (1)
هيچ شهر و دياري در روي زمين نيست، مگر آنكه پيش از فرارسيدن قيامت، هلاك شوند.
« كلُّ من عليها فانٍ و يبقي وجهُ ربك ذوالجلال و الاكرامِ» (2)
هر كه و هر چه روي زمين هست، دستخوش مرگ و فناست. زنده و جاودان، تنها ذات خداي بزرگ و با عظمت است.
« كلُّ نفسٍ ذائقةُ الموتِ ثمّ الينا ترجعونَ» (3)
هر نفسي، شهد مرگ را مي چشد و پس از آن بازگشتشان به سوي ماست.
« و يومَ ينفخُ في الصورِ ففزعَ من في السموات و من في الارض» (4)
روزي كه در « صور» دميده شود، همه ترسان و هراسان، مدهوش مرگ گردند.
« ثمّ انكم بعد ذلك لميّتونَ ثمّ انكم يوم القيامة تُبعَثون» (5)
باز [ در جهان برزخي] همگي خواهيد مرد و سپس در روز قيامت، برانگيخته مي شويد.
« و نفخَ في الصور فصعِقَ من في السموات و من في الارض الا من شاءاللهُ ثمّ نفخَ فيه اخري فإذاهم قيامٌ ينظرون» (6)
چون در «صور» دميده شود، جز عده اي [ كه مراد فرشتگان مقرب الهي است] همه يكباره مدهوش مرگ شوند؛ سپس، بار ديگر در «صور» دميده شود كه ناگاه همه برخيزند و تماشاگر- حيات دوباره - باشند.
«ما ينظرونَ الا صيحةً واحدةً تأخذهم و هم يخصّمونَ فلا يستطيعونَ توصيةً و لا الي اهلهم يرجعونَ و نفخَ في الصور فاذاهم من الاجداثِ الي ربهم ينسلونَ» (7)
چون صيحه ي نخست دميده شود، به ناگاه مرگ همه را فرا گيرد؛ در حالي كه آن لحظه با هم به گفت و گو مشغول بودند و فرصت سفارش و بازگشت به طرف خانواده ي خويش را ندارند. پس از مدتي، براي بار ديگر در صور دميده مي شود كه به سرعت همه به سوي خداي خويش مي شتابند.
مدت زمان فاصله ي بين « نفخه ي نخست» تا « نفخه ي دوم» به روايتي چهل سال و به روايتي ديگر چهارصد سال است. در اين فاصله، تمام انسانها- چه در دنيا و چه در برزخ- مي ميرند و در خاموشي و سكوت قرار مي گيرند؛ حتي فرشتگان مقرب الهي
« يوم ترجفُ الراجفة تتبعها الرادفةُ» (8)
روزي كه [ با نفخه ي نخست] جهان به لرزه افكنده شود و [ نفخه ي ديگري] از پي آن درآيد.
با دميدن «نفخه ي نخست» دنيا متلاشي و حيات برزخي نيز پايان مي پذيرد. مدت زمان فاصله ي بين «نفخه ي نخست» تا «نفخه ي دوم» به روايتي چهل سال و به روايتي ديگر چهارصد سال است. در اين فاصله، تمام انسانها- چه در دنيا و چه در برزخ- مي ميرند و در خاموشي و سكوت قرار مي گيرند؛ حتي فرشتگان مقرب الهي: ميكائيل ( فرشته روزي رسان)، جبرئيل ( فرشته وحي رسان)، اسرافيل ( فرشته ي قيامت رسان) و عزرائيل ( فرشته ي مرگ رسان) به تدريج ميرانده مي شوند.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: هنگامي كه خدا اهل زمين را مي ميراند، پس از آن به تدريج اهل آسمانها را مي ميراند؛ سپس نوبت به فرشتگان الهي: ميكائيل، جبرئيل، اسرافيل و عزرائيل مي رسد، پس از آنكه پروردگار تمام موجودات را مي ميراند، آنگاه گويد:
« لمن الملك اليوم لله الواحد القهار» (9) كجايند ستمگران؟ كجايند مشركان؟ كجايند متكبران؟ [ كه مرا انكار مي كردند]...» (10).
حكيم و مفسر الهي، مرحوم « علامه ي طباطبايي» درباره ي دو مرحله بودن مأموريت اسرافيل، چنين مي گويد:
« حكايت صور و دو نفخه اش، حكايت شيپوري است كه در لشكرها براي كارزار به كار مي برده اند. بار اول در صور دميده مي شود كه ساكت شويد و براي حركت آماده گرديد!
سپس، براي بار دوم در صور دميده مي شود كه برخيزيد! حمله!
بنابراين، صور، حقيقتي است موجود كه داراي دوگونه صيحه مي باشد: صيحه ي ميراننده و صيحه ي زنده كننده.
نكته قابل توجه در آيات نفخ صور اين است كه خداوند در مورد ميراندن، لفظ صعق را به كار برده نه موت؛ شايد از اين باب باشد كه موت بر خروج روح از بدن اطلاق مي گردد؛ در حالي كه حكم نفخ، همه ي موجودات آسمان و زمين را در بر مي گيرد» (11).
پي نوشت:
1.اسراء (7) آيه ي 58.
2. رحمان (55) آيه ي 26-27.
3. عنكبوت (29) آيه ي 57.
4. نمل (27) آيه ي 87.
5. مۆمنون (23) آيه ي 15-16.
6. زمر (39) آيه ي 68.
7. يس (36) آيه ي 49-51.
8. نازعات (79) آيه ي 6-7.
9. مۆمن (40) آيه ي 16.
10. « بحار»، ج6، ص 326-327:
قال الصادق عليه السلام:
« إذا امات الله اهل الارض لبث كمثل ما خلق الخلق و مثل ما اماتهم و اضعاف ذلك؛ ثم امات اهل السماء الدنيا ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ما امات اهل الارض و اهل السماء الدنيا و اضعاف ذلك؛ ثم امات اهل السماء الثانية ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ما امات اهل الارض و اهل السماء الدنيا و السماء الثانية و اضعاف ذلك؛ ثمّ امات اهل السماء الثالثة ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ما امات اهل الارض و اهل السماء الدنيا و السماء الثانية و السماء الثالثة و اضعاف ذلك، في كلّ سماء مثل ذلك و اضعاف ذلك؛ ثم امات جبرئيل ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ذلك و اضعاف ذلك؛ ثمّ امات اسرافيل ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ذلك كله و اضعاف ذلك؛ ثم امات ملك الموت ثمّ لبث مثل ما خلق الخلق و مثل ذلك كله و اضعاف ذلك؛ ثم يقول الله عزّوجلّ: « لمن الملك اليوم» فيردّ علي نفسه: « لله الواحد القهار» اين الجبّارون؟ اين الذين ادّعوا معي الها؟ اين المتكبرون؟».
11. « حيات پس از مرگ»، ص 44-55.
1232. كهف (18) آيه ي 99:
« و تركنا بعضهم يموج في بعض و نفخ في الصور فجمعناهم جمعاً».
منبع: راسخون
بر اثر دو بار دميدن « اسرافيل» در صور، زمين، كوهها، آسمان و ستارگان، متلاشي و كلّ نظام هستي از هم پاشيده مي شود.
قرآن از اين علائم، به عنوان نشانه هاي فرارسيدن قيامت ياد مي كند:
« روزي كه از زلزله ي پي در پي، زمين به كلي خرد و متلاشي شود» (1).
« زمين، در آن روز، سخت به حركت و لرزه درآيد و كوهها به سختي متلاشي گردند و مانند ذرات گرد در هوا پراكنده شوند» (2).
« روزي كه زمين به سرعت شكافته شود و جمع آوري خلق بر ما سهل و آسان باشد» (3).
« روزي كه زمين فعلي به زمين ديگري تبديل شود و تمام خلق در پيشگاه خداي يگانه توانا، حاضر شوند» (4).
« روزي كه زمين و كوهها به لرزه درآيد و تل ريگي شده و همچون موج روان گردد» (5).
« به ياد آر! چون بار نخست در صور دمند، زمين و كوهها همه خرد و متلاشي شوند» (6).
« در آن روز، كوهها همچون سراب گردند» (7).
«در آن روز ترس و هراس، مردم همچون ملخ به هر سوي پراكنده شوند و كوهها مانند پشم زده شده، متلاشي گردند» (8).
« روزي كه آسمان، سخت به جنبش درآيد و كوهها تند به گردش آيد» (9).
« هنگامي كه آفتاب تابان، تاريك شود و ستارگان آسمان تيره گردند و كوهها در برخورد با هم قطعه قطعه شوند» (10).
« وقتي كه ستارگان همه خاموش، آسمان از هم شكافته و كوهها پراكنده شوند» (11).
« هنگامي كه آسمان شكافته شود و ستارگان فرو ريزد و آب درياها روان گردد و مردم از قبرها برانگيخته شوند» (12).
« آنگاه، روز حادثه ي شگفت فرا رسد و بناي مستحكم آسمان سست گردد و سخت درهم شكافد» (13).
« روزي كه چشمهاي خلق از وحشت و هول خيره بماند؛ ماه تاريك شود و ميان خورشيد و ماه جمع گردد. در آن روز انسان گويد: به كجا پناهنده شوم!؟ هرگز، پناهگاهي براي فرار نيست» (14).
« روزي كه چشمهاي خلق از وحشت و هول خيره بماند؛ ماه تاريك شود و ميان خورشيد و ماه جمع گردد. در آن روز انسان گويد: به كجا پناهنده شوم!؟ هرگز، پناهگاهي براي فرار نيست»
« هنگامي كه درياها شعله ور گردند» (15).
« اي مردم! خداترس و پرهيزكار باشيد كه زلزله ي روز قيامت، بسيار حادثه بزرگ و سختي است» (16).
« هنگامي كه زمين به سخت ترين زلزله ي خود به لرزه در آيد و همه ي بارهاي سنگين درون خود را از دل خاك بيرون افكند» (17).
« در هنگام آن روز بزرگ، خواهي ديد كه هر زن شيرده، طفل خود را از شدت ترس به فراموشي سپرد و هر زن آبستن بار رحم را بيفكند و مردم را از وحشت آن روز، بدون مستي، مست و مدهوش بنگري و عذاب خدا سخت است» (18).
« در آن روز سخت، دلها هراسان شود و [ مردم از ترس] چشمها به زير افكنند». (19)
« در آن روز، مردم از قبرها پراكنده بيرون آيند تا [ نتيجه ي كردار] خود را ببينند.» (20)
پي نوشت:
1. فجر (89) آيه ي 21:
« اذا دكت الارض دكا دكا»
2. واقعه (56) آيه ي 4-6:
« اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فكانت هباء منبثا».
3. ق (50) آيه ي 44:
« يوم تشقق الارض عنهم سراعا ذلك حشر علينا يسير»
4. ابراهيم (14) آيه ي 48:
« يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزو الله الواحد القهار».
5. مزمل (73) آيه ي 14:
« يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيباً مهيلا».
6. حاقه (69) آيه ي 13-14:
« فاذا نفخ في الصور نفخه واحدة و حملت الارض و الجبال فدكتا دكة واحده».
7. نبا (78) آيه ي 20:
« و سيّرت الجبال فكانت سرابا».
8. قارعه (101) آيه ي 4-5:
« يوم يكون الناس كالفراش المبثوث و تكون الجبال كالعهن المنفوش».
9. طور (52) آيه ي 9-10:
« يوم تمور السماء مورا و تسير الجبال سيرا».
10. تكوير (81) آيه ي 2-1:
« اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت و اذا الجبال سيرت».
11. مرسلات (77) آيه ي 8-10:
« فاذا النجوم طمست و اذا السماء فرجت و اذا الجبال نسفت».
12. انفطار (82) آيه ي 1-3:
« اذا السماء انفطرت و اذا الكواكب انتثرت و اذا البحار فجرت و اذا القبور بعثرت».
13. حاقه (69) آيه ي 15-16:
« فيومئذ وقعت الواقعه وانشقت السماء فهي يومئذ واهيه».
14. قيامت (75) آيه ي 7-9:
« فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر يقول الانسان يومئذ اين المفر».
15. تكوير (81) آيه ي 6:
« و اذا البحار سجرت».
16. حج (22) آيه ي 1:
« يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة الساعة شيءٌ عظيم».
17. زلزال (99) آيه ي 1-2:
« اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها».
18. حج (22) آيه ي 2:
« يوم ترونها تذهل كلّ مرضعة عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حملها و تري الناس سكاري و ماهم بسكاري و لكن عذاب الله شديد».
19. نازعات (79) آيه ي 8-9:
« قلوب يومئذ واجفة ابصارها خاشعة».
20. زلزال (99) آيه ي 6:
« يومئذ يصدرالناس اشتاتا ليروا اعمالهم».
مفضل ميگويد: از امام صادق (عليه السلام) در مورد طفل پرسيدم كه
چرا بدون علت ميخندند يا بدون درد ميگريند؟
فرمودند: اي مفضل! هيچ طفلي نيست مگر اينكه امام را ميبيند و با ايشان
نجوا ميكند.
علت گريهاش غايب شدن امام از اوست و علت خندهاش رو آوردن امام به اوست.
وقتي زبانش به سخن باز شد اين باب بر او بسته ميشود و بر قلبش
مُهر فراموشي زده ميشود. (يعني اين ماجرا را از ياد مي برد)
(علل الشرايع ج۲ ص۵۸۴)
رسـول خـدا (ص) مي فرمايند:
بهشت بر سه گروه حرام است:
منت گذاران ،
غيبت كنند گان
و شراب خواران.
چرا درخواست مرگ ميكني؟
اگر اهل بهشت باشي بماني بهتر است،
(چون كارهاي نيك بيشتري انجام مي دهي )
امّا اگر اهل آتش باشي،
چرا براي رفتن به جهنّم شتاب ميكني؟
(كنز العمال، ج15، ص553)
شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه:
حضرت اميرالمؤمنين (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عيادت آن حضرت تشريف برد او را ديد كه صيحه و فرياد مى كشد، فرمود كه آيا اين صيحه جزع و بيتابى است يا از شدت درد است؟
اميرالمؤمنين (ع) عرض كرد يا رسول الله من هنوز دردى نكشيده ام كه
سخت تر از اين درد باشد.
فرمود يا على چون ملك الموت براى گرفتن روح كافر نازل شود سيخى از آتش را با خود بياورد و با آن سيخ روح او را بيرون كشد پس صيحه كشد! حضرت اميرالمؤمنين چون اين را شنيد برخاست و نشست و گفت :
يا رسول الله دوباره حديث را بر من بخوان سپس گفت آيا از امت شما كسى به اين نحو
قبض روح مى شود؟
فرمود بلى، حاكمى كه جور كند و كسى كه مال يتيم را به ظلم و ستم بخورد و
كسى كه شهادت دروغ دهد.
منبع: منازل الاخره. شيخ عباس قمي
بهشت و جهنم
«عَبْدُاللَّه بن سنان» يكي از ياران امام صادق(ع) ماجراي شنيدني زير را چنين بيان مي دارد:
«از امام صادق(ع) پرسيدم: نهر كوثر چيست؟?
حضرت توضيحاتي داد؛ سپس فرمود: آيا دوست داري آن را ببيني؟
گفتم: فدايت شوم؛ آري. فرمود: دستم را بگير تا از اين شهر بيرون رويم.
امام پايش را به زمين كوفت؛ در اين هنگام، پرده ملكوتي كنار رفت و عالم برزخي نمايان شد. وقتي چشم گشودم، نهري بسيار بزرگ ديدم كه آغاز و پايانش پيدا نبود. از چشمه هاي آن، آب و شير سفيدتر از برف و شراب نيكوتر از ياقوت روان بود.
گفتم: فدايت شوم؛ اين نهر و چشمه ها از كجا مي آيند(و به كجا مي ريزند)؟
فرمود: اين از چشمه هايي است كه خداي تعالي در قرآن نويدش را داده است: چشمه اي از آب، چشمه اي از شير، چشمه اي از شراب.
در كنار آن نهر، درختهايي ديدم كه زيرسايه آنها حورياني گيسو به سرآويخته، آرميده بودند كه هرگز بدين زيبايي كسي را در دنيا نديده بودم!
حضرت به يكي از آنها اشاره فرمود(آب بده!) آن ماهرو، قدحي از آب پر كرد. حضرت، ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفي به آن زيبايي نديده بودم و شربتي به آن گوارايي نچشيده بودم!
گفتم: فدايت شوم؛ چنين چيزهايي را نه ديده بودم و نه تصورش را مي كردم.
حضرت فرمود: «اين كمترين چيزهايي است كه خداوند به پيروان ما نويدش را داده است و مؤمن هرگاه بميرد، او را به اين محل آورند. در باغستانهاي اطراف، گردش مي كند و از شرابهاي اينجا مي آشامد».
«بحار الانوار»، ج 6، ص 287