از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.
ملائكه بسيارند اما براي درك اين زيادت بهتر است ببينيم عالم آل محمد(ص) چه مي فرمايد.
امام صادق (ع) مي فرمايد:
تعداد آنها از ذرات خاكهاي زمين بيشتر است و جايي در آسمانها نيست كه با فرشته پر نشده باشد، آنها مشغول تسبيح خداوند هستند و اگر به حديث ديگري از همان بزرگوار توجه كنيم كه فرمود:هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته به زمين آمده و پيرامون كعبه طواف كرده آنگاه نزد من(امام وقت) مي آيند و به آسمانها ميروند و هرگز بر نمي گردند بسياري آنها روشنتر مي گردد.
با اين حال در قرآن تنها نام چند فرشته آمده است يعني جبرئيل، ميكاييل ، هاروت و ماروت.
و برخي را با ذكر صفت ياد كرده است مانند: ملك الموت، كرام الكاتبين، رقيب، عتيد و ...
در اين پست به معرفي چند فرشته ي الهي اشاره شده است:
1. جبريل؛
اين كلمه در زبان عبري «گبريل» به معناي قهرمان و مرد خدا است. وي از فرشتگان بزرگ الهي است كه نام او سه بار در قرآن كريم آمده است. (بقره، آيه98 و99 و تحريم، آيه4) البته در آيه هايي هم بي آنكه به صراحت نام او را ذكر كند به او اشاره دارد؛ مانند: تكوير، آيه19؛ مريم، آيه17.
در فارسي جبرئيل نوشته ميشود. وي فرشته وحي است كه آيات قرآن را بر پيامبر اكرم صلي الله و عليه و آله را مي آورد.
2. ميكال؛
اين كلمه غير عربي و غير منصرف است. اين كلمه يكبار در قرآن كريم (بقره، آيه99) آمده است و به صورت ميكائيل و ميكاييل نيز تلفظ ميشود. و فرشته روزي است.
3. رَعْد؛
برخي گفته اند كلمه رعد در آيه «وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَهُمْ يُجادِلُونَ فِي اللهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ»
نام فرشته اي است كه مأمور ابرهاست و ابرها را به مكانهايي كه بايد باران در آنجا ببارد هدايت ميكند؛ ولي با توجه به اينكه تسبيح خداي سبحان عمومي است و همه مخلوقات خدا را تسبيح ميكنند كلمه رعد در اين آيه صدايي است كه از برخورد ابرها توليد ميشود.
4. قعيد؛
اين كلمه عربي است و يكبار در قرآن كريم آمده است. «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ» گفته اند مراد از قعيد در اين آيه فرشته اي است كه گناهان انسانها را مي نويسد. برخي ديگر گفته اند كلمه قعيد در اين آيه صفت است نه اسم و وصف فرشتگاني است كه موكل انسانها هستند.
در قرآن كريم سوره مباركه قاف آيه 17 آمده است كه:
«خداي مهربان راست و چپ تو دو فرشته به نام رقيب و عتيد قرار داده اين دو فرشته به مراقبت كامل نشسته و هر لحظه به ثبت و ضبط اعمال مي پردازند.»
5. مالك؛(غضبناك ترين فرشته خدا)
نام فرشته اي كه گماشته بر جهنم است و به اذن خداي متعال داخل و خارج كردن جهنميان به دست اوست در سوره زخرف آيه77 در اين باره مي فرمايد:
«وَنادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ»
6. روح؛
اين كلمه 25 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه مراد از آن، فرشته و غير فرشته است. مانند اين آيه ها: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ» «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا»
در روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند آن حضرت مي فرمايد:
روح فرشته اي است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل. در روايتي از ابن عباس نقل
كرده اند كه منظور از روح فرشته بزرگي از فرشتگان است.
7. سكينه؛
چون در قرآن كريم آمده خدا سكينه را نازل كرد؛ برخي گفته اند او از فرشتگان الهي است؛ ولي اينگونه نيست و به معناي لغوي آن است.
8. هاروت؛ 9. ماروت؛
اين دو كلمه در آيه102 سوره بقره آمده است (وَما أُنْزِلَ عَلَى
الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ) اينها دو فرشته اي هستند كه
خداي متعال به شهر بابل فرستاد كه به مردم شهر مطالبي آموختند و مردم از
آن آموخته ها در راه ناصحصح استفاده كردند.
10. عزرائيل
فرشته مرگ - ياور خدا
11. آمابيل
فرشته اي از آسمان - فرشته روز پنجشنبه - منتسب به سياره مريخ- فرشته اي براي مسايل غريزي انسانها
12.نكير و 13.منكر (فرشتگان قبر)
فرشته هايي كه سوالهاي آخرت را در قبر از انسانها مي پرسد و تعيين ميكند انسان بايد به بهشت برود يا جهنم
14.اسرافيل
فرشته سوزان، فرشته روز رستاخيز است. او به هزاران لهجه و زبان مختلف عالم ، و با هزاران زبان كه از دهانش بيرون مي آيد، به تجليل از شكوه و عظمت خداوند عالم مي پردازد. او فرشته موسيقي نيز هست و شيپور يا صورش به شكل شاخ حيوانات است .
منبع: تبيان
گردآوري و تنظيم: بهشت و جهنم
بهشت كه
زير پاهايش بود فرزند ...
سرت هم كه زير باشد ، مشكلي نيست ! حج تو مقبول است
...
ابوامامه ، از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده است كه فرمود:
(فرشته چپ ، شش ساعت ، قلم از نوشتن عمل بنده خطاكار يا زشتكار باز نگاه دارد. پس چنان چه پشيمان شود و از خداى بخشش طلبد، آن را ننويسد، وگرنه يك گناه بر او نخواهد نوشت .) در روايت ديگر است : (فرشته جانب راست ، بر فرشته جانب چپ ، امير است . پس چون بنده اى عملى نيك انجام دهد، هشت برابرش برايش بنويسد، و چون عملى زشت به انجام رساند و فرشته جانب چپ اراده كند كه آن را بنويسد، فرشته جانب راست او را گويد: باز ايست ، و او هفت ساعت باز ايستد. اگر از خداوند طلب بخشش كند، بر او چيزى ننويسد، و چنانچه چنين نكند تنها يك عمل زشت بر او نوشته شود)
با دقت در آياتي مانند: «و ان عليكم لحافظين، كراماً كاتبين، يعلمون ما تفعلون»؛
بدون شك به دست مي آيد كه: نگاهباناني بر شما گمارده شده است، نگاهباني كه در نزد پروردگار مقرب و محترمند و پيوسته اعمال شما را مينويسند و از آن چه شما انجام ميدهيد، آگاهند و همه را به خوبي ميدانند.
و آيه: «ما يلفظ من قولٍ الا لديه رقيب عتيد»؛
مي گويد: انسان هيچ سخني را تلفظ نميكند، مگر اين كه نزد آن فرشتهاي است مراقب و آماده براي انجام مأموريت و آيه «اذ يتلقي المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد»؛مي فرمايد: به خاطر آوريد هنگامي كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم شما هستند، اعمال شما را تلقي و ثبت ميكنند.
با توجه به آيات فوق روشن ميشود منظور از حافظين، فرشتگاني هستند كه مأمور حفظ و نگهداري اعمال انسانها اعم از نيك و بد هستند. رقيب از اسماي حسناي خداوند است و به معني حافظ اعمال ميباشد. طبرسي گويد: رقيب يعني حافظي كه هيچ چيز از او پوشيده نيست، بنابراين مراد از رقيب در آيه، يعني حافظ و ضابط اعمال و كلمات است و عتيد يعني آماده و حاضر. پس رقيب يعني حافظي كه آماده ثبت اعمال است.
بدون شك خداوند قبل از هر كس، و بهتر از هر كس شاهد و ناظر اعمال آدمي است. ولي براي تأكيد بيشتر و احساس مسئوليت فزونتر مراقبان زيادي گمارده است كه يك گروه از آنها، همين فرشتگان هستند كه شاهدان اعمال در دادگاه قيامت موسومند.
امّا چرا اين فرشتگان را كرام الكاتبين ميگويند، در جواب بايد گفت:
1. توصيف فرشتگان به اين صفت، باعث ميشود تا انسانها بيشتر مراقب اعمال خويش باشند؛ زيرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان، شخصيت والاتري باشد، انسان بيشتر از او ملاحظه ميكند و از انجام گناه شرمندهتر ميشود.
تعبير به «كاتبين» در حقيقت تأكيدي است بر اين معني كه آنها به حافظه قناعت نميكنند، بلكه دقيقاً مينويسند و ثبت ميكنند و به اين ترتيب هرگز چيزي از آنها فوت نميشود و صغير و كبير را ثبت ميكنند.
2. يكي ديگر از كرامت فرشتگان اين است كه انسان اگر در ذهنش تصور و نيت عمل نيكي بيايد، ملائكه آن نيت و تصور را انجام شده تلقي مي كند و مينويسند، ميگويد اي كاش پول ميداشتم بيمارستان يا جاده ميساختم، امّا حالا ندارد.
با اين قيد كه اگر داشت، همان نيت خير او را به حساب او مينويسند، امّا اگر نيت گناه كند تا زماني كه انجام ندهد به حساب او منظور نميكنند. هم چنين اگر عمل خيري انجام دهد، آن را ده برابر مينويسند.
3. كرامت ديگر ملائكه: اگر از ما يك گناه صادر شد، يك گناه بيشتر نمينويسند، و تا 7 ساعت مهلت ميدهند شايد انسان استغفار كند و همان يكي را هم ننويسند.
راديو قرآن، بهشت و جهنم
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج 26، ذيل آيات 10 تا 12 سوره انفطار، و ج 23 ذيل آيات 16و 17 سوره ق، و ج 12 ذيل آيات 47 تا 49 سوره كهف.
2. تفسير الميزان، ج 13، ذيل آيات 47 تا 49 سوره كهف.
3. شاهدان اعمال، استاد توكل، نشر مشرقين، چ اول، تابستان 1380، از صفحه 157 تا 210
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ (سوره ق 18)
انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر اينكه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت (و ضبط آن) است.
نقل شده حضرت سليمان جني را مامور كاري كرد ولي جن كه وارد بازار شده بود شروع به رفتار عجيبي نمود ابتدا به آسمان نگاه كرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و سرانجام سرش را زير انداخت و رفت
حضرت سليمان جن را احضار كرد و دليل اين حركاتش را جويا شد
جن عرض كرد :
هنگامي كه وارد بازار شدم به آسمان نظر كردم و ديدم
فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر كردم و مردم
را مشغول صحبت كردن هاي بي مورد ديدم , آنگاه سرم را از خجالت
به زير انداختم...
هميشه يك نفر مراقب اعمال ماست...
شبهاي جمعه يه جورايي مخصوص اموات است و بد نيست لااقل اگر به
فكر خودمان نيستيم، فكر آن بيچارههاي واقعي باشيم كه كاش چشممان
باز ميشد و ميتوانستيم ببينيم كه چه التماسي به ما ميكنند.
بله اين يك واقعيت است و آنان به سراغ ما مي آيند و التماس مي كنند
برايشان كاري بكنيم.
در روايت آمده كه پيامبر اكرم صلياللهعليه و آله فرمودند:
براى مردگان خود هديه بفرستيد
با تعجب از ايشان پرسيدند: يا رسول اللّه هديه مردگان ديگر چيست؟
و ايشان فرمودند: دعا و صدقه
و بعد ادامه دادند و فرمودند: ارواح مؤمنان هر شب جمعه به آسمان
دنيا مقابل خانهها و منزلهاى خود مى آيند و با آواز حزين و گريه
فرياد مىزنند كه اى اهل من و اى اولاد من و اى پدر من و اى مادر
من و اى خويشان من ، بر ما مهربانى كنيد، خدا شما را رحمت كند.
آنچه در دست ما بود، حساب و كتاب نكرديم و جمع كرديم، ديگران
از آن سود بردند و عذاب و حساب آن برگردن ما ماند.
و با گريه مى گويند: اى خويشان ما، بر ما ترحم نمائيد ولو به يك
درهم يا قرص نانى يا جامه و پوشاكى، اميدوارم خداوند جامههاى
بهشتي بر شما بپوشاند.
سپس حضرت رسول صلياللهعليهوآله گريه كرد آنقدر كه از هقهق گريه
ناي سخن گفتن نداشت. سپس فرمود:
اينها برادران دينى شمايند كه بعد از سرورى و آقائى و نعمت ، در
خاك پوسيدند.
و پيامبر فرمود: مردگان ادامه دهند كه افسوس ، اگر آنچه در دست
داشتيم انفاق مىكرديم و در اطاعت حق و رضاى خدا بوديم محتاج
شما نبوديم و به طرف شما دست دراز نمىكرديم. سپس با
حسرت و پشيمانى برمىگردند و فرياد مىزنند اى مؤمنان هر چه
زودتر چيزي براي ما بفرستيد.
منبع : (منازل الآخرة، ص ۳۸)
بله اين حال و روز پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر، برادر، خواهر، دوست، همسايه و هركسي كه ميشناختيد و اكنون در دل تاريك خاك گرفتار شده است، ميباشد.
اگر بدست آوردن دل زندهها سخت باشد ، دل مردهها را به همين
راحتي ميتوان به دست آورد و خوشحالشان كرد.
خدا را چه ديدي، شايد فردا روز هم كه شما از اهالي آن ديار شديد،
كسي به سراغتان بيايد و از تنهايي درتان آورد.
من كه از همين الان شروع ميكنم، تو هم با من همراه شو
و بگو :
فاتحه ميخوانم براي تمام مردههاي مومنان از زن و مرد ، براي تمام علما و صلحا و شهدا، براي تمام فاميلها و آشنايانم كه از دنيا رفتهاند:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين
الرحمن الرحيم
مالك يوم الدين
اياك نعبد و اياك نستعين
اهدنا الصراط المستقيم
صراط الذين انعمت عليهم
غير المغضوب عليهم والضالين
پيامبر اكرم(ص) در مورد وضعيت انسان ها بعد از مرگ و جاي گرفتن در
قبر مي فرمايد: " قبر يا باغي از باغ هاي بهشت است و يا گودالي از
گودال هاي جهنم.
"جهنم" اسم است براي آتش افروخته الهي و نام مكاني است كه
خداوند متعال كافران، دشمنان خدا و ظالمان را در آن عذاب ميكند.
اين واژه 77 بار در قرآن تكرار شده است.
در قرآن نامهايي براي جهنّم گفته شده از جمله : سَقَر، سَعير، حَجيم،
حُطَمة، هاوِيه، لظي، أثام، سجّين.
۱- سراي هلاكت و قرارگاه بد :
«... الْبَوَارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا و َبِئْسَ الْقَرَارُ » (ابراهيم/ 28- 29)
«آيا نديدي كساني را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند و قوم خود
را به سراي نيستي و نابودي كشاندند؟ جهنم كه آنها در آتش آن وارد
ميشوند و بد قرارگاهي است.»
« ان عذابها كان غراما»( فرقان/65)
« عذاب جهنم سخت و پردوام است»
3. فراگير و إحاطه كامل:
« لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ... » (اعراف/ 41)
«براي آنها بستري از (آتش) دوزخ و روي آنها پوششهايي (از آن) است
و اين چنين ظالمان را جزا ميدهيم!»
4.داراي ابواب هفتگانه:
«لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْء مَّقْسُوم »(حجر/ 44)
«هفت در دارد و براي هر دري، گروه معيني از آنها تقسيم شدهاند.»
در حديثي از امام علي (ع) آمده است:
«جهنم هفت در دارد يعني هفت طبقه است كه روي يكديگر قرار دارند،
سپس حضرت علي (ع) يكي از دستها را بر روي دست ديگر نهاد و فرمود:
اينطور، خداوند، بهشت را به عرض گسترش داده و آتش را طبقه طبقه قرار
داده است، طبقه زيرين آن جهنّم، روي آن لظي، روي آن حُطمة، بالاي آن
سَقَر، و بر سر آن جحيم، بالاي آن سعير و طبقه نخستين، هاويه است.»
برخي از ويژگيهاي آتش جهنّم :
۱. تغيير دهنده پوستها :
« لَوامَةٌ لِلْبَشرِ » (مدثّر/ 29)
«پوست تن را به كلّي دگرگون ميكند.»
2. نه باقي ميگذارد و نه رها ميسازد :
«لا تُبْقي ولا تَذَرُ » (مدثر/ 28)
اين آيه اشاره دارد به اينكه آتش دوزخ بر خلاف آتش دنيا كه گاه در نقطهاي
از بدن اثر ميكند و نقطه ديگر سالم ميماند و گاه در جسم اثر ميگذارد
و روح از آن در امان ميباشد، آتشي است فراگير كه تمامي وجود انسان
را در برميگيرد و هيچ چيز را رها نميكند بلكه درون و برون را ميسوزاند.
چنان كه فرمود:
» نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ *الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ » (همزه / 6-7)
«آتش برافروخته الهي است آتشي كه از دلها سر ميزند»
و ممكن است منظور اين باشد كه هيچ كس را زنده نميگذارد و هيچ
كس را نميميراند:
«الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى »
(اعلي/ 12 و 13)
«همان كسي كه در آتش بزرگ وارد ميشود پس در آن آتش نه ميميرد
و نه زنده ميشود»
3.داراي حرارت شديد:
«قُلْ نارُ جَهَنَّمُ اَشدُّ حَرّاً...» (توبه/ 81)
امام صادق (ع) ميفرمايد:
«اين آتش شما جزئي از هفتاد جزء از آتش دوزخ است كه هفتاد مرتبه با
آب خاموش شده باز شعله ور گرديده و اگر چنين نبود، هيچ انساني قدرت
تحمّل آن را نداشت؛ يعني نميتوانست در كنار آن قرار گيرد.»
۱. غذاها و نوشيدني هاي دردناك :
يكي از بدترين مجازات دوزخيان غذاها و نوشيدنيها است؛ يعني درست
همان چيزي كه انسان بايد از آن لذت ببرد مايه درد و رنج شديد آنان
ميشود.
« إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ
الْحَمِيمِ » (دخان/ 43- 46)
«مسلماً درخت زقّوم، غذاي گنهكاران است، همانند فلز گداخته در
شكمها ميجوشد، جوششي همچون آب سوزان.»
در آيه ديگري ميفرمايد:
«...وَ يُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ..»
(ابراهيم/ 16و 17)
«...از آب بد بوي متعفّني نوشانده ميشود، به زحمت جرعه جرعه
آنرا سر ميكشد و هرگز حاضر نيست به ميل خود آن را بياشامد...»
2. لباس آتشين:
« فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ
الْحَمِيمُ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ» (حج/ 19- 20)
«كساني كه كافر شدند لباسهايي از آتش براي آنها بريده شده و مايع
سوزان و جوشان بر سرشان ريخته ميشود، آن چنان كه هم درونشان
با آن آب ميشود و هم پوستهايشان.»
3. بادهاي كشنده و آب سوزان:
«فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ »
(واقعه/ 42- 44)
«آنها در ميان بادهاي كشنده و آب سوزان قرار دارند و در سايه دودهاي
متراكم و آتش زا، سايهاي كه نه خنك است و نه آتش زا.»
عذابهاي روحاني دوزخيان:
1. عذاب خوار كننده:«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ »
(حج/ 57)
«كساني كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خوار كنندهاي
براي آنهاست.»
2. غم واندوه دامنه دار :
« كُلمَا اَرادوُ ا اَن يَخرُجوُا مِنها من غمٍ اُعِيدوُ ا فِيهَا وَذُوقُوا
عَذابَ الحَريقِ »(حج/ 22)
« هرگاه بخواهند از غم و اندوههاي دوزخ خارج شوند، آنها را به آن
باز ميگردانند و (به آنها گفته ميشود) بچشيد عذاب سوزان را »
3. تحقير و سرزنش فراوان:
«رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ قَالَ اخْسَؤُوا فِيهَا وَ لَا
تُكَلِّمُونِ » (مومنون/ 107-108)
(دوزخيان گويند:) پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار
كرديم قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب!) (خداوند) ميگويد: دور شويد
در دوزخ، و با من سخن مگوئيد!»
4. گفتگوي حسرت آور با بهشتيان:
«و َنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ
مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ » (اعراف/ 50)
«و دوزخيان، بهشتيان را صدا ميزنند كه: (محبت كنيد) و مقداري آب يا
از آنچه به شما روزي داده، به ما ببخشيد. آنها در پاسخ ميگويند: خداوند
اينها را بر كافران حرام كرده است.»
۱. كفر وطغيان :
«و َإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ » (توبه/ 49)
«...وجهنم كافران را احاطه كرده است.»
در آيه ديگري ميفرمايد:
«إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا لِلْطَّاغِينَ مَآبًا » (نبأ/ 21- 22)
«مسلماً (در آن روز) جهنم كمينگاهي است بزرگ و محل بازگشتي
براي طغيانگران.»
2.نفاق و دورويي:
« إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ...» (نساء / 145)
«منافقان در پايين ترين درجات دوزخ قرار دارند...»
3. پيروي از شيطان:
«قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ
أَجْمَعِينَ » (اعراف/ 18)
«(خداوند به شيطان) فرمود: از آن (مقام) با ننگ و عار و خواري، بيرون رو !
و سوگند ياد ميكنم كه هر كس از تو پيروي كند جهنم را از شما همگي
پر ميكنم!»
4.تعدّي از حدود الهي:
« وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ...» (نساء/ 14)
«و آن كس كه نافرماني خداو پيامبري را كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد
او را در آتشي وارد ميكند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براي او مجازات
خوار كنندهاي است.»
5. ادّعاي الوهيّت (خدا بودن):
«وَ مَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ...» (انبياء / 29)
« و هر كس از آنها بگويد: من جز خدا، معبودي ديگرم، كيفر او را
جهنم ميدهيم...»
6. تكيه بر ظالمان و ستمگران:
«و َلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ....» (هود/ 113)
« و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب ميشود آتش شما را فرا
بگيرد....»
7. مسخره و استهزاي رسولان الهي:
«ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِي وَ رُسُلِي هُزُوًا »
(كهف/ 106)
«اين گونه، كيفرشان دوزخ است، بخاطر آنكه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به سخريه گرفتند.»8. تكبّر در برابر خدا:
«وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ
الْمِهَادُ» (بقره/ 206)
« و هنگامي كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! (لجاجت آنان بيشتر
ميشود) و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه ميكشاند، آتش دوزخ براي
آنها كافي است و چه بد جايگاهي است.»
9. خودكشي:
« وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ » (نساء/ 29- 30)
«...خودكشي نكنيد...و هر كس اين عمل را از روي تجاوز و ستم انجام
دهد، بزودي او را در آتش وارد خواهيم ساخت...»
10. ترك نماز:
«مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ » (مدّثر/ 42- 43)
«چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم.»
11. كفران نعمتهاي الهي:
«آيا نديدي كساني را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند و قوم خود
را به سراي نيستي و نابودي كشاندند؟ جهنم كه آنها در آتش آن وارد
ميشوند و بد قرارگاهي است.» (ابراهيم/ 28و 29)
عوامل نجات از جهنم :
1.تقوا:«فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى...سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى »(ليل / 14و 17)
« و من شما را از آتشي كه ربانه ميكشد بيم ميدهم....و بزودي
با تقواترين مردم از آن دور داشته ميشود.»
2.تزكيه و خودسازي:
«الَّذِي يَصْلَى النَّارَ... قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى »(اعلي/ 12 و 14)
«همان كسي كه در آتش دوزخ بزرگ وارد ميشود...به يقين كسي
كه پاكي جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد.
3.اعمال صالح و شايسته:
« وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا
نَعْمَل...»(فاطر/ 37)
«آنها دو دوزخ فرياد ميزنند: پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحي
انجام دهيم غير از آنچه انجام ميداديم...»
آرزوهاي دوزخيان:
1. اطاعت از خدا و پيامبر:«يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ... » (احزاب/ 66)
«در آن روز كه صورتهاي آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد
(از كار خويش پشيمان ميشوند و) ميگويند: اي كاش خدا و
پيامبر را اطاعت كرده بوديم!»
2.التزام به ايمان:
« وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ... » (انعام/ 27)
«كاش (حال آنها را) هنگامي كه در برابر آتش (دوزخ) ايستادهاند
ببيني: ميگويند: اي كاش (بار ديگر، به دنيا) بازگردانده ميشديم و
آيات پروردگارمان را تكذيب نميكرديم و از مؤمنان ميبوديم.»
3.نجات از دوزخ:
«...فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ » (غافر/ 11)
«...اكنون به گناهان خود معترفيم، آيا راهي براي خارج شدن
(از دوزخ) وجود دارد.»