وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
بهشت و جهنم

بهشت و جهنم

از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.

عذاب برزخى قاضى



عذاب برزخى قاضى...


از جمله كسانى بعد از مرگ عذاب برزخى خود را مى بينند قاضيانى هستند كه خيانت مى كنند و حق را به حق دار نمى دهند يا مايل نيستند حق به حق دار برسد به يك نمونه از آن توجه كنيد.

امام باقر عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل يك نفر قاضى كه بر اساس ‍ حق بين مردم قضاوت مى كرد، لحظات پايان عمرش فرا رسيد. به همسرش گفت : ((وقتى از دنيا رفتم مرا غسل بده و كفن كن و جنازه ام را بر روى تابوت بگذار و چهره ام را بپوشان )) (تا مردم باخبر شوند و جنازه ام را به خاك سپارند.)

وقتى قاضى از دنيا رفت ، همسرش طبق وصيت او عمل كرد، پس از مدتى روپوش را از چهره قاضى عقب زد تا به صورت او نگاه كند، ناگاه ديد كرمى بينى شوهرش را مانند قيچى پاره كرد (و خورده است ) با ديدن اين منظره بسيار وحشت كرد و از اين پيش آمد تعجب نمود!؟

هنگامى كه شب فرا رسيد، زن در بستر خود خوابيد. قاضى در عالم خواب نزد همسرش آمد و گفت : ((با ديدن آن منظره وحشت كردى و ناراحت شدى ؟)) گفت : آرى .

قاضى گفت : موقعى كه زنده بودم روزى بر مسند قضاوت نشسته بودم ، ديدم برادرت با يك نفر براى مرافعه به سوى من مى آيند (در قلبم ) گفتم : خدايا! حق را با برادر زنم قرار بده تا در اين دادگاه طرف مرافعه اش ‍ محكوم گردد و من در مقابل او شرمنده نشوم .

آن دو نفر آمدند و در محكمه كنار من نشستند و مشغول مرافعه شدند، حرف هاى خود را مطرح كردند و من گوش مى دادم .

بعد از شنيدن حرف هاى طرفين به يقين دريافتم كه حق با برادر تو است . من هم به نفع برادرت قضاوت كردم و حق را به او دادم .

آن كرمى را كه ديدى بينى مرا پاره كرده و خورده است (گوشه اى از عذاب برزخى مى باشد كه به چشم تو آمد) علتش اين بود كه مايل بودم حق با برادرت باشد.

گر چه حق با او بود، ولى نبايد قبل از ثابت شدن حق ، چيزى فكرى را در مغز خود راه مى دادم .

آن چه را كه ديدى مربوط به برادرت و تمايل من نسبت به حاكميت او و محكوم بودن طرفش بود.

(واى به حال آن قاضى هايى كه حق را مى دانند و براى غرض هاى شخصى يا غير شخصى به خلاف حق قضاوت مى كنند و با علم به آن ، صاحب حق را محكوم و ناحق را حاكم مى گردانند، آنان در عالم برزخ و قيامت به چه عذابى گرفتار شوند خدا مى داد.)

منبع:

انسان از مرگ تا برزخ،نوشته: نعمت اله صالحى حاجى آبادى

بهشت و جهنم



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۹ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

آن لحظه كه روحم بكشد دست به دوشم



آن لحظه كه روحم بكشد دست به دوشم
وحشت بدمد از همه ي عمق وجودم

فرياد زنم واي بر اين لحظه غمبار
آن دم كه گرفتي همه ي كبر و غرورم

من درك نكردم كه منم پست گنهكار
يا رب به نبأ، حشر و به زلزال حقيرم

عمري كه گذشت بهر جفا بود به والله
آني بده فرصت كه كنم پاك ضميرم

بانگي برسد لحظه به لحظات وجودم
آنَك كه گرفتار شدي، نالَت نپذيرم

در نامه ي زارَت كه شفاعت چو نبينم
افسوس نديدم كه كني گريه ز حبيبم

آن روز كه راضي شدم از ثار الهي
شافي به قيامت فقط از سوي حسينم

عياش شدي عبد فراري به تباهي
وقتي كه گرفتار شدي، توبَت نپذيرم

شاعر شوق وصال




برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۸ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

بهشت و جهنم نشانه اي از رحمت و غضب الهي




برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۸ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

گناهان صغيره (گناهان كوچك)


گناهان صغيره (گناهان كوچك)


بعضي اوقات گناهان صغيره نيز تبديل به گناهان كبيره ميشود.

مانند مثال هاي زير ...


١- در صورتيكه شخص به انجام گناه صغيره اصرار ورزد.

٢- در صورتيكه شخص برانجام گناه صغيره خوشحال شود.

٣- در صورتيكه شخص پس از انجام گناه صغيره آنرا به مردم تعريف كند .

٤- در صورتيكه شخص گناه صغيره را كوچك و حقير بشمارد.

٥- در صورتيكه گناه صغيره از روي تكبر در برابر دستورات الله «ج» باشد.

٦- در صورتيكه گناه صغيره از اشخاص متـقي و عالم سرزند.


گناهان صغيره:


۱- نگاه كردن به نامحرم .

2- تنها نشستن با زن اجنبي .

3- لعنت گفتن بر انسان و يا حيوان .

4- گريه كردن به آواز بلند برميت و مرده .

5- سخن گفتن در وقت خطبه جـمعـه و عيدين .

6- نشست و برخاست با افراد و اشخاص فاسق وفاجر .

7- خنديدن در نماز و يا گريه و انــدوه كردن به علت غــم .

8- شنيدن غيبت مسلمان وسكوت كردن دربرابرمنع غيبت كننده .

9- عبور كردن از روي شـانه هاي نماز گـذاران در مــسجـد .

10- در خنده وشوخي افراط نمودن واز حد تجاوز كردن .

11- داخل كردن نجاست و ناپــاكي در مــسجـد .

12- ايستاده بــول نمودن( بدون عذر شرعي ).

13- روزه گرفتن در ايـام مـمنـوعـه .

14- سفـركردن زن بدون مردمحرم .

15- فـحـش گـفتن و زبان درازي كردن .

16- طرفداري كردن از باطل و از انسان ظالم .

17- پوشيدن عيب مال وجنس در وقت فروختن آن .

18- اراده خلاف وعده ، در وقت وعده كردن به كسـي .

19- تلاوت قرآن كريم در حــالت جـنـابت ، حــيض و نــفاس .

20- در وقت قضايي حاجت روي ويا پشت به طرف قبله كردن .

21- تأخير در پرداخت زكات و رفتن به حج فرضي بدون عذرشرعـي .

22- جلوي گيري از ورود اشياء خوردني و مورد نــياز مردم ( گندم ... ) جهت گران فروختن .

23- بوسيدن دست مردم غير از ( والدين، عالم دين، معلم و يا يك بزرگواري... ) .

24- ترك سخن گفتن با برادرمسلمان بيش از سه روز بدون عذرشرعي .

25- نمازخواندن درحاليكه روبروي و يا جانب راست عكسي باشــد .

26- بدون از تحقـيق از جانب كسي دعوا كردن و دفاع نمودن .

27- داخـل شـدن شخــص جـُنب و ناپــاك به مسجد .

28- اداء كردن زكات از مال پست و خراب .

29- ترانــه و موسيفي گــوش كـردن .

30- حـسـودي كــردن با ديگران .

31- بد گـمانـي نسبــت به مــسلـمانان .

32- راز كسـي را به ديگران افــشاء كـردن .

33- انـداخــتن نـجـاســـت و پـلـيدي در راه مـــردم .

34- امـام قرار دادن كسيــكه ، مردم از او راضــي نيسـتـنــد .

35- ضايح كردن وقت در چيزهاي بـيهــوده و باطـل ( لــهو و لهــب ).

36- بي جهت به بام خانه وغيره بالا رفتن(طوريكه داخل خانه هاي مردم ديده شود).

37- خريد وفروش بعد از اذان نمازجمعه(وقت خطبه امام و اداي نمازجمعه) .

38- انجــام دادن كــاري در مسجد كه عبادت محسوب نميشود .

39- بستن دندانها به سيــم طــلا ( از روي تكــبر و فخــر ) .

40- گــفتگـو و سخـن دنـيوي زدن در مــسجد .

41- پرورش ســگ ( بدون عــذر شرعــي ) .

42- نماز خواندن در اوقات مكــروه .

43- راه رفتـن با فــخر و تـكبر .

44- بردن بچه هاي كوچك و خردسال و يا ديوانه به مسجد كه احتمال كثيف كردن مسجد باشد.


بهشت و جهنم




برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۷ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

چرا با بيماري گناهان نابود مي شوند؟




همه ما تجربه بيماري را داريم. برخي بيماري ها به سرعت بهبود مي يابند و برخي مدتها انسان را آزار مي دهند و برخي ممكن است منجر به مرگ شوند،

اما آنچه كه در هر نوع بيماري مهم است ميزان صبر ما در برابر آن است و اينكه دنيا را سرمنزل مقصود خود ندانيم و باور داشته باشيم زندگي واقعي و جاودانه ما بعد از مرگ تازه آغاز مي شود در اينصورت تلخي بيماريها مثل تلخي دارو قابل تحمل مي شود.

خداي ما حكيم و مهربان است و صحت بدن ما به دست اوست پس حتماً مريضي ما اتفاقي عارض نشده بلكه اسراري در آن نهفته است.

امّا اين كه بيمارى، گناهان را از بين مى ‏برد به دو جهت است:

1-  براستى نيروى شهوت و غضب بيمار، كه ريشه تمام گناهان و مفاسد است. شكسته و سست مى‏ شود.

2-  اقتضاى بيمارى اين است كه انسان، در آن حال، با توبه و پشيمانى از گناه به طرف پروردگارش باز مى‏ گردد و تصميم بر ترك آن قبيل كارها مى‏ گيرد.

همان طورى كه خداى تعالى فرموده است:

"وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُون؛

هنگامى كه به انسان زيان(و ناراحتى) رسد، ما را(در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مى‏ خواند؛ امّا هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مى‏ رود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمى‏ كنند)!"‏(3).

به اين ترتيب آن گناهانى كه در حقيقت نفس جايگزين نشده ‏اند، بزودى از بين مى‏ روند، و گناهانى كه به صورت ملكه در آمده ‏اند، بسا كه در طول‏  بيمارى، با ادامه پشيمانى و بازگشت به جانب خدا، برطرف مى‏ گردند.

امام (عليه السلام) كلمه حطّ: نابودى را براى نابودى گناهان استعاره آورده از باب تشبيه(در قدرت نابودسازى و زدودن) به محو كردن اوراق كتاب.

آن گاه امام (عليه السلام) با عبارت: انّ اللّه... بر اين نكته توجه داده است كه هرگاه بنده خدا رنج بيمارى خود را به حساب خدا بگذارد، اين خود، زمينه رسيدن اجر و پاداش بر او شده و باعث ورود او به بهشت مى‏ گردد. و از بين بردن ملكاتى كه با قصد قربت به خدا همراه اند نيز وارد در اين قسمت اند.


امام صادق(عليه السلام) فرمودند:

"إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِي جَسَدِه"(4)

در بهشت جايگاهي هست كه هيچ بنده اي به آن نمي رسد مگر در اثر مبتلا شدن بدنش (به بيماري).

بديهي است كسي به چنين جايگاهي مي رسد كه در بيماري خود صبر كرده باشد و زبان به كفران نعمت نگشوده باشد زيرا طبق همين كلام اميرالمومنين (عليه السلام) كه مورد بحث ماست خود بيماري في نفسه اجر و ثوابي ندارد بلكه صبر در بيماري اجر دارد.

پس بسيار مهم است كه در هنگام مواجهه با مريضي ها مأيوس نشويم بلكه با ياد خدا و توبه و صبر سعادت ابدي را براي خود رقم بزنيم.

نكته ديگر اينكه درست است كه بيماريهاي ما مي توانند براي ما خير باشند اما اين دليل نمي شود كسي از خدا سلامتي نخواهد يا طلب بيماري كند، زيرا پروردگار ما كريم است و به هر كه بخواهد بدون حساب بالاترين اجر و پاداش را مي دهد.

پس بايد به فضل خدا اميد داشت و از او خواست خير دنيا و آخرت را براي ما جمع كند منتها اگر خواست خدا اين بود كه ما بيمار شويم بايد تسليم خواست او باشيم و راضي به رضاي او. و الا رسم بندگي را به جا نياورده ايم!

آنچه از كلام امام علي(عليه السلام) مي رسد اينست كه بيمار به جهت صبر بر درد و توكل برخداوند، گناهانش آمرزيده مي شود؛ وگرنه خود بيماري في نفسه اجر و پاداشي در پي ندارد.

---------------------------------------

  • پي نوشتها:
  • 1ـ نهج البلاغه، حكمت 42.
  • 2ـ نور الثقلين، ج4، ص56.
  • 3ـ يونس/12.
  • 4ـ وسائل ‏الشيعة، ج 3، ص 258


بهشت و جهنم



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۶ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

آخر كار انسان كجاست؟




آخر كار انسان كجاست؟


قطعاً اين سؤال براي شما پيش مي‌آيد كه وقتي انسانها به بهشت يا جهنم

رفتند سرانجامشان چه خواهد شد؟

آخرش كجاست؟ يا آخر كار انسان كجاست؟

اگر نگاه به آن عالَم نيز نگاه مادي و فيزيكي باشد، قطعاً اين سؤال پيش مي‌آيد كه آخرش كجاست؟ يا آخر كار انسان كجاست؟ چرا كه عالم ماده محدود است و به بيان اميرالمؤمنين عليه‌السلام: «هر محدودي قابل شمارش است»؛ چنان چه براي طبيعت آخري بيان شده است، چه در علوم قرآني و چه در علوم تجربي. اما اگر نگاه عاقلانه، حكيمانه و غير مادي، يعني معنوي باشد، آخري ندارد، چنان چه هيچ يك از امور غير مادي آخر ندارند.

انسان مي‌تواند با استناد به آيات قرآن كريم و يا تجربيات عملي بگويد كه آخر خورشيد خاموش شدن است و يا آخر زمين متلاشي شدن در فضاست، اما در معنويات چنين نمي‌باشد؛ آخر علم كجاست؟ آخر زيبايي كجاست؟ آخر قدرت كجاست؟ آخر ثروت و غنا كجاست و ...؟

بديهي است كه حدّي ندارند، چرا كه اينها همه كمالات هستند و تجلي آن هستي محض.  «كمال حقيقي» همان الله جلّ جلاله مي‌باشد كه محدود به حدّي نيست. لذا سير تكاملي بشر نيز چون «انّا اليه راجعون» است، حدّي ندارد كه بدان متوقف شده و بگويد اين آخرش است. هر چه رشد كند، هر چه بيشتر وجودش تجلي كمالات گردد، باز به پايان يا آخر نمي‌رسد. چنان چه هيچ كس نمي‌تواند در اين عالم (يا حتي عالم ديگر) به آخر علم يا ثروت و غنا برسد و اگر تمامي علوم و سرمايه‌ها را نيز يك جا جمع كنند و به كسي بدهند، باز هم جاي بيشتر شدن دارد و آخرش نيست. پس فرض آخر و پايان، يك خطاي تصور ذهني است و نه يك ضرورت عقلي.


بهشت و جهنم




برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۶ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

محافظت از نماز، نخستين نشانۀ عملي تقوا و معاد باوري است

محافظت از نماز، نخستين نشانۀ عملي تقوا و معاد باوري است:

«...وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ »

 (انعام/92)

«...آنها كه به آخرت ايمان دارند و به آن(قرآن) ايمان مي‌آورند و بر

نمازهاي خويش، مراقبت مي‌كنند.»




سهل انگاري در نماز:

«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ »

 (ماعون/ 4-5)
«پس واي بر نمازگزاراني كه در نماز

خود سهل انگاري مي‌كنند.»



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۵ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

گشاده رويي از نشانه هاي بهشتيان است



امام على عليه السلام :

بِشرُكَ يَدُلُّ عَلى كَرَمِ نَفسِكَ؛

گشاده رويى تو نشانگر بزرگوارى و كرامت نفس توست.

تصنيف غررالحكم و دررالكلم ص۴۳۴ ، ح۹۹۳۳

——————————————
امام صادق عليه السلام :

صَنائِعُ المَعروفِ و َحُسنُ البِشرِ يُكسِبانِ المَحَبَّةَ و َيُدخِلانِ الجَنَّةَ و َالبُخلُ

وَ عَبُوسُ الوَجهِ يُبعِدانِ مِنَ اللّه  و َيُدخِلانِ النّارَ؛

نيكوكارى و گشاده رويى، محبت آورند و به بهشت مى برند و بخل و

ترشرويى از خدا دور مى كنند و به دوزخ برند.

كافى(ط-الاسلاميه) ج۲، ص۱۰۳، ح۵

 

——————————————
امام على عليه السلام :

بِالبِشرِ و َبَسطِ الوَجهِ يَحسُنُ مَوقِعُ البَذلِ؛

با گشاده رويى و خوشرويى، بخشش ارزش پيدا مى كند.

تصنيف غررالحكم و دررالكلم ص۴۳۴ ، ح۹۹۳۲

 

——————————————
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

بَسطُ الوَجهِ زينَةُ الحِلمِ؛

گشاده رويى زينت بردبارى است.

كنز الفوائد ج۱ ، ص۲۹۹

 

——————————————
امام صادق عليه‏ السلام :

اِنَّ لاِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطيفٌ وَ قَلْبٌ رَحيمٌ وَ يَدٌ مُعْطيَةٌ؛

بهشتى ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.

مجموعه ورام ج ۲، ص ۹۱

 

——————————————
كانَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله و سلم …

يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرةِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ… ؛

رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم … به هر كس برخورد مى ‏نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى‏ كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى ‏شدند، آن را كوچك نمى‏ شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آن‏كه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى ‏آن‏كه اخمو باشند، محزون بودند، بى ‏آن‏كه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى ‏بخشيدند ولى اسراف نمى‏ نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.

ارشاد القلوب(ديلمي) ج ۱، ص ۱۱۵

 

——————————————
امام على عليه ‏السلام :

وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛

او كه خاتم پيامبران بود، بخشنده‏ ترين، پرحوصله ‏ترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرم‏خوترين و خوش مصاحبت‏ترين مردم بود، هر كس بدون سابقه قبلى او را مى‏ ديد، هيبتش او را مى ‏گرفت و هر كس با او معاشرت مى ‏نمود و او را مى ‏شناخت دوستدارش مى‏ شد و هر كس مى‏ خواست او را تعريف كند، مى‏ گفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ‏ام.

بحارالأنوار(ط-بيروت) ج ۱۶، ص ۱۹۰

 

——————————————
امام صادق عليه‏ السلام :


ثَلاثٌ مَنْ اَتَى اللّه‏َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه‏ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَميعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛

هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى‏ گرداند:

انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رويى با همگان و رفتار منصفانه.

كافي(ط-الاسلاميه) ج۲ ، ص۱۰۳ ، ح۲

——————————————

امام على عليه السلام :

اَلبِشرُ أَوَّلُ البِرِّ؛

گشاده رويى، سرآغاز نيكى است.

تصنيف غررالحكم و دررالكلم ص۴۳۴ ، ح۹۹۲۰

 

——————————————
امام على عليه السلام :

حُسنُ البِشرِ يَذهَبُ بِالسَّخيمَةِ؛

گشاده رويى كينه را از بين مى برد.

كافى(ط-الاسلاميه) ج۲، ص۱۰۳ و ۱۰۴ ، ح۶

 

——————————————
امام على عليه السلام :

اَلبِشرُ شيمَةُ الحُرِّ؛

گشاده رويى خوىِ آزاده است.

تصنيف غررالحكم و دررالكلم ص۴۳۴ ، ح۹۹۲۲


بهشت و جهنم



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۴ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

كليپ عقرب هاي جهنم



 

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۴ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

چرا به شيطان اختيار داده شده است كه انسان را منحرف نمايد؟


 

قبل از هر چيز بايد دقت نماييم كه فرق است بين معناي «ابليس» با «شيطان». ابليس اسم خاص براي يكي از جنيّان است كه به واسطه‌ي عبادات بسيار و رشد، در صف ملائك قرار گرفته بود. چنان چه انسان نيز مي‌تواند از همين سطح حيواني به روحاني و سپس به ملكوتي برسد.

 

الف - ابليس، امتحانات بسياري را پشت سر گذاشته بود و بسيار عبادت مي‌كرد و نمازهاي بسيار طولاني داشت، اما غافل بود كه همه‌ي اين درجات موافق «نفس» او بود، چرا كه نزد ملائكه، ممتاز مي‌گرديد، اما وقتي به او فرمان داده شد كه به همراه ساير ملائك به آدم سجده كن، آن امتحان بزرگ پيش آمد و نفس‌پرستي‌اش آشكار گرديد و ابا نمود، كه اگر ابا نمي‌كرد، از اين مرحله نيز عبور كرده و به درجات و مقامات بالاتري مي‌رسيد:

 

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا» (الكهف، 50)

 

ترجمه: و (به ياد آر) زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد پس همگى سجده كردند جز ابليس كه از (طايفه) جن بود (و گرنه فرشته گناه نمى‏ كند) پس از فرمان پروردگار خود بيرون رفت. (پس) آيا او و اولاد او را به جاى من دوست و ياور و سرپرست مى‏گيريد در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! بد بدلى است براى ستمكاران آنچه به جاى خدا مى‏گيرند.

 

ب – اما معناي شيطان كه از واژه «شَطَنَ» و يا «شاطِن» گرفته شده است، به معناي پست، پليد، خبيث، متمرّد و خلاصه گمراه و گمراه كننده است. لذا «شيطان» فقط شخص ابليس نمي‌باشد، بلكه او نيز چون پست و پليد شد و چون تمرّد نمود، «شيطان» لقب گرديد.

 

پس، هر پليد، خبيث، گمراه و گمراه كننده‌اي «شيطان» است، خواه ابليس باشد، خواه ساير جنيّان باشند و خواه انسان. چنان چه امام خميني (ره)، امريكا را شيطان بزرگ خواندند. از اين رو در قرآن كريم به هر نوع «شيطان» و حتي شياطين از نوع انسان تصريح مي‌نمايد و از آنها پرهيز مي‌دهد.

 

ج – هيچ احدي به جز پروردگار عالم، بر انسان تسلط ندارد كه به اراده‌ي خود او را هدايت يا گمراه نمايد. حتي پيامبران عليهم‌السلام نيز چنين سلطه‌اي ندارند، چه رسد به شياطين جنّ و انس. لذا به پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله نيز مي‌فرمايد كه تو فقط تذكر بده، يادآوري كن، راهنمايي كن، اما تو تسلطي بر آنان نداري كه روي بياورند و يا روي برگردانند:

 

«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ * لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ * إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ»

(الغاشيه، 21 به بعد)

 

ترجمه: پس يادآورى كن و پند ده كه تو (تنها) يادآور و پنددهنده‏اى و بس * تو بر آنها مسلّط نيستى * مگر آن كس را كه پشت كرد و كفر ورزيد (كه تذكرات او را سود ندهد).

 

در آيه فوق نيز متذكر شده است كه ظالمين ولايت الهي را با ولايت شيطاني «بدل» مي‌زنند و اين ولايت بدلي و جعلي، بسيار بد بدلي است.

(الكهف، 50)

 

د - پس، ابليس و ساير شياطين جنّ و انس نيز به نحو اولي هيچ سلطه‌اي بر انسان ندارند كه او را منحرف كنند. انسان موجود برتر است و فقط خودش انتخاب مي‌كند كه «ولايت، سلطه و ربوبيّت الهي» را برخود بپذيرد، يا «ولايت، سلطه و ربوبيت شيطاني» را بپذيرد. لذا فرمود او بر مؤمنين هيچ سلطه‌اي ندارد، بلكه سلطه‌ي شيطان (اعم از انس و جنّ) فقط بر كساني است كه خودشان ولايت او را مي‌پذيرند:

 

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ»

(النحل، 99 و 100)

 

ترجمه: همانا او را بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند تسلطى نيست * تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را دوست و سرپرست خود گرفته‏ اند و كسانى كه براى او (خدا) شريك گرفته‌اند.

 

ﻫ - پس كار شياطين جنّ و انس فقط وسوسه است و فقط دعوت به باطل است؛ اما به انسان عقل، شعور، فطرت، وحي، الهام، پيامبر و امام داده شده است و از استعداد و قوه‌ي اختيار و انتخاب برخوردار است كه كدام دعوت را بپذيرد و كدام را نپذيرد. و هنر انسان شدن نيز همين است. لذا حتي اگر ابليس و ساير شياطين نيز نباشند، «نفس اماره»، يا همان نفس حيواني كه لازمه زندگي مادي اوست، براي القا و وسوسه كافيست. اما انسان مجبور نيست كه دعوت به حق را نپذيرد و زير بار دعوت به باطل برود.

خواه ابليس دعوت كند، يا شيطان‌هايي از جنس انسان يا جنّ دعوت كنند و خواه در و ديوار و هر منظره‌اي او را دعوت به باطل كند. لذا فرمود: از تو عهد گرفتم تا (نه فقط ابليس)، بلكه شيطان را نپرستي و فقط مرا عبادت كني و بداني كه شيطان دشمن آشكار توست (يعني اختيار با خودت است كه بر عهد عقلي و فطري پابرجا بماني يا خير):

 

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»

(يس، 60 – 61)

 

ترجمه: اى فرزندان آدم! آيا به شما (به وسيله پيامبران و عقول خودتان) سفارش نكردم (پيمان نبستم) كه شيطان را نپرستيد كه او مسلما براى شما دشمنى آشكار است؟ * و فقط مرا بپرستيد كه اين راه مستقيم است؟

 

سايت پاسخ به شبهات

بهشت و جهنم

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۶:۱۳ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious