از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.
«جَنَّةُ الْمَأْوى» به معنى بهشتى است كه محل سكونت
است، و در اين كه اين كدام بهشت است؟ در ميان مفسران گفتگو است، بعضى آن
را همان «بهشت جاويدان» (جَنَّةُ الْخُلْدِ) مى دانند، كه در انتظار تمام
اهل ايمان و پرهيزگاران است، و محل آن را در آسمان،
و آيه 19 سوره «سجده» را شاهد بر آن مى گيرند:
فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ:
«براى مۆمنان صالح العمل باغ هاى بهشت است كه در آن ساكن مى شوند، و اين وسيله پذيرائى از آنهاست در مقابل اعمالى كه انجام مى دادند»;
چرا كه اين آيه به قرينه آيه بعد از آن، مسلماً از بهشت جاويدان سخن مى گويد.
ولى از آنجا كه در جاى ديگر مى خوانيم:
وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ:
«براى رفتن به سوى مغفرت پروردگار و بهشتى كه وسعت آن آسمان ها و زمين است، بر يكديگر پيشى گيريد»
( آل عمران، آيه133.)
بعضى، اين معنى را بعيد شمرده اند; زيرا ظاهر آيه مورد بحث، نشان مى دهد
كه «جَنَّةُ الْمَأْوى» در آسمان، و غير از بهشت جاويدان است كه وسعتش به
اندازه تمام آسمان ها و زمين مى باشد.
لذا گاهى آن را به جايگاه ويژه اى از بهشت تفسير كرده اند كه در كنار «سدرة المنتهى»، و محل خاصان و مخلصان است.
و گاه گفته اند به معنى بهشت برزخى است كه ارواح شهداء و مۆمنان، موقتاً به آنجا مى روند.
تفسير اخير، از همه مناسب تر به نظر مى رسد، و از امورى كه به روشنى بر آن
گواهى مى دهد، اين است كه در بسيارى از روايات «معراج» آمده است كه،
پيغمبر(صلى الله عليه وآله) عده اى را در اين بهشت، متنعم ديد،
در حالى كه مى دانيم هيچ كس در بهشت جاويدان قبل از روز قيامت وارد نمى شود زيرا آيات قرآن به خوبى دلالت دارد كه پرهيزگاران در قيامت، بعد از محاسبه، وارد بهشت مى شوند، نه بلافاصله بعد از مرگ، و ارواح شهداء نيز در بهشت برزخى قرار دارند; زيرا آنها نيز قبل از قيام قيامت وارد بهشت جاويدان نمى شوند.
( تفسير نمونه، جلد 22، صفحه 507)
«جَنَّةُ الْمَأْوى» به معنى بهشتى است كه محل سكونت است، و در اين كه اين
كدام بهشت است؟ در ميان مفسران گفتگو است، بعضى آن را همان «بهشت
جاويدان» (جَنَّةُ الْخُلْدِ) مى دانند، كه در انتظار تمام اهل ايمان و پرهيزگاران است
برترين اعمال
رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنيِنَ عَلَيْهِ السَّلامُ: إنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِي لَيْلَةِ الْمِعْراجِ فَقالَ: يا رَبِّ! أيُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ؟فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَيْسَ شَيْءٌ عِنْدِي أفْضَلَ مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَيَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ.
از امير
مؤمنان(ع) روايت شده است كه: پيامبر اكرم(ص) در شب معراج از پروردگارش پرسيد: پروردگارا! برترين و شريفترين كارها
كدام است؟
خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود: هيچ عملى نزد من بالاتر از توكل بر من و راضى بودن به آنچه كه من قسمت كرده ام، نيست.
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع يَا دَاوُدُ- إِنِّي وَضَعْتُ خَمْسَةً فِي خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي خَمْسَةٍ غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُونَهَا- وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ رِضَايَ فِي سَخَطِ النَّفْسِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَا النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ- وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا فَلَا يَجِدُونَهَا. »
خداي تعالي وحي نمود بر حضرت داود (ع) كه: اى داود! من پنج چيز را در پنج چيز قرار داده ام، ولى مردم آنها را در پنج چيز ديگر مى جويند و نمى يابند.
علم حقيقي را در گرسنگى و تلاش و كوشش قرار داده ام، ولى مردم آن را در سيرى و راحتى مى جويند و نمى يابند.
عزّت را در اطاعت از خودم نهاده ام ولى مردم آن را در خدمت به سلاطين طلب مى كنند و نمى يابند.
بى نيازى را در قناعت قرار داده ام، ولى مردم آن را در مال زياد مى جويند و نمى يابند.
رضايت خودم را در نارضايتى نفس نهاده ام، ولى مردم آن را در رضايت نفس طلب مى كنند و نمى يابند.
و راحتى و آسايش را در بهشت قرار داده ام، امّا مردم آن را در دنيا مى جويند و نمى يابند.»
(بحار الأنوار ، ج75 ،ص 453 )