بهشت يا جهنم...؟ (پست ثابت)
مكن كاري كه از خود ننگت آيد جهان با اين فراخي تنگت آيد
چو فردا نامه خوانان نامه خواندند تو را از نامه خواندن ننگت آيد
برچسب: ،
ادامه مطلب
از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.
مكن كاري كه از خود ننگت آيد جهان با اين فراخي تنگت آيد
چو فردا نامه خوانان نامه خواندند تو را از نامه خواندن ننگت آيد
مرگ بريده شدن علاقه روح از بدن است .مرگ يعنى آغاز سفر از اين دنيا به سراى آخرت.بعد از مرگ، انسان را به جايى منتقل مى كنند كه نامش قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممكن است سختيها و شدايد فراوانى - در اثر اعمال و افكارى كه در دنيا كسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از اين ناراحتيها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاريكى و ظلمت قبر، سوال نكير و منكر، فشار قبر، حمله حيوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، بايد خود را براى چنين سفرى آماده سازد و از حالا به فكر سختىهاى راه طولانى خود باشد. و اينجاست كه نماز - اين باشكوهترين عمل عبادى الهى - به يارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترين و طوفانى ترين لحظات، دستگيرى مىنمايد، چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ملك الموت به من گفت كه: هر كس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانهاش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (1)
امام صادق عليه السلام فرمود:
ان ملك الموت، يدفع الشيطان عن المحافظ على الصلاة و يلقنه شهادة ان لا
اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلك الحالة العظيمة (2)
در تاريكى شب، دو ركعت نماز بخوان، براي (رهايي از) وحشت قبرها.
ملك الموت
به هنگام قبض روح، شيطان را از آن انسانى كه بر نمازش محافظت داشته دفع
مىكند، و در آن حالت هولناك و پر وحشت، شهادت به توحيد و رسالت را به او
تلقين مىكند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: الصلاة شفيع بينه و بين ملك الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنكر و نكير (3)
نماز شفيع نمازگزار در نزد ملك الموت و مونس در قبر و بسترى نيكو در قبر و پاسخ، به سوال نكير و منكر مىباشد.
سعيد بن جناح مىگويد: در مدينه، در منزل امام محمد باقر عليه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اينكه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم ركوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (4) هر كس ركوع خود را در درست و كامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نيابد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقيت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار" (5)
بندهاى نيست كه به وقتهاى نماز و
مواضع خورشيد، اهتمام دارد، مگر اينكه راحتى و آسايش در موقع مرگ و از بين
رفتن ناراحتيها و غمها و رهايى از آتش را برايش ضمانت مىنمايم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: صلاه الليل، سراج لصاحبها فى القبر (6) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به يكى از پيامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمة الليل، اجعل قبرك روضة من رياض الجنة" تيرگى شب، به عبادت برخيز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ان
القبر ينادى كل يوم بخمس كلمات، انا بيت الفقر، فاحملوا الىّ كنزا، انا
بيت الظلمة فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به اين كلمات پنجگانه ندا
در مى دهد، من خانه فقر و تهيدستيم ، پس ذخيرهاى براى خودتان به اينجا
بفرستيد. من خانه تاريكىام، چراغى در اين خانه بياوريد،... گفته شد: آنها
كدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاة الليل و اما الكنز فكلمه شهاده لا
اله الا الله" ... چراغ اين خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، كلمه
شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (7)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز
شب ! بندهاى نيست كه آخر شب برخيزد و هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع
و يك ركعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار
كند، مگر آنكه پاسخ داده شود به ايمني از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نيز
عمرش طولانى شود (8)
وقتى كه جناب ابوذر غفارى (ره) به مكه
معظمه مشرف گرديده بود نزد كعبه ايستاد، و خطاب به مردمى كه براى حج از
اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ اين خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، كلمه شهادت لا اله الا الله و...
ايها الناس ! منم جندب بن سكن غفارى، منم خير خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من بياييد.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه يكى از شما خواست به سفرى برود، هر آينه زاد و توشهاى
براى خود بر مىدارد - به آن اندازه
كه در سفر دارد - و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنين است، سفر آخرت
سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در اين هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را
راهنمايى كن اى ابوذر!
فرمود: ... "صل ركعتين فى سواء الليل لوحشه القبور" (9) در تاريكى شب، دو ركعت نماز بخوان، براي (رهايي از) وحشت قبرها.
منابع:
1- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
2- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 19، من الا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 42.
3- بحار، ج 82، ص 231 خصال صدوق ، ج 2، ص 522.
4- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
5- سفينه البحار، شيخ عباس قمى ، ج 2، ص 43.
6- الرساله العليه ، ص 176.
7- نشان از بى نشانها، ص 314.
8- سفينه البحار، ج 2، ص 397.
9- بحار، ج 96، ص 258، منازل الاخره ، ص 3.
شدت اتش جهنم
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: ان ناركم هذه جزء من سبعين جزءا من نار جهنم و قد اطفئت سبعين مرة بالماء ثم التهبت و لو ذلك مااستطاع آدمي ان يطيقها(بحار الانوار جلد۸ مبحث جهنم)
يعني آتش دنيا يك جزء از ۷۰ جزء آتش جهنم است، آتش جهنم ۷۰ بار با آب خاموش شده سپس شعله ور گرديده تا شده آتش دنيا و اگر چنين نبود هيچ انساني طاقت تحمل آتش را نداشت. يعني حتي نمي توانست در كنار آتش قرار گيرد.
مارهاي جهنم جهنم هفت در دارد و در هر دري هفتاد هزار كوه است و در هر كوهي هفتاد هزار شعبه است در هر شعبه اي هفتاد هزار وادي است و در هر وادي هفتاد هزار شقه است و در هر شه هفتاد هزار خانه است و در هر خانه هفتاد هزار مار است كه بلندي هر مار به اندازه سه روز راه است و نيشهاي آنها به اندازه درخت خرماست؛ اين مارها به انسانها حمله مي آورند و مي درند و گوشتهاي بدن ايشان را متلاشي ميكنند. اهل عذاب با مشاهده ي اين مارها به نهارهايي از اتش كه در روي زمين جهنم در جريان است و مملو از زهر مار و عقرب است پناهنده مي شوند و خودشان را به درون اين نهرها مي اندازند؛ اين نهرها هم به قدري عميق هستند كه اهل عذاب وقتي داخل اين نهرها افتادند ۷۰ جريف پايين مي روند و هر جريفي ۷۰ سال راه است.
(كفايه الموحدين، مبحث نار)
پرتاب از كوه در جهنم سأُرْهِقُهُ صعُوداً(سوره مدثر،۱۷)
اهل جهنم را مجبور مي كنند با عجله از صَعود بالا رند.
صَعود كوهي است از اتش در جهنم كه بالا رفتن از آن خيلي دشوار است؛ ملائكه غلاط و شداد، اهل جهنم را مجبور مي كنند كه از آن كوه بالا روند تا به قله كوه برسند، وقتي به قله كوه رسيدند از آنجا به طرف دره هاي عميق پايين كوه پرتابشان مي كنند.
امام صادق عليه السلام هم فرموده كه: صعود كوهي است زرد رنگ از اتش در وسط جهنم(كفايه، مبحث نار)
چاه فلق در جهنم قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ
فلق چاهي است در جهنم كه اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به خداوند پناه مي برند؛
اين چاه از خداوند اذن خواست كه نفس بكشد خداوند هم به آن اذن داد، وقتي نفس كشيد جهنم پر از آتش شد.
و از پيامبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: در جهنم يك وادي از آتش است كه اهل جهنم از حرارت آن روزي ۷۰ هزار بار به خدا پناه مي برند. ودر آن وادي ، اتاقي از آتش است و در آن اتاق چاهي از اتش است و در آن چاه ، تابوتي از آتش است و در داخل آن تابوت، ماري از آتش است كه ۱۰۰۰ نيش دارد و طول خر نيش آن ۵۰۰ متر است، و لذا خداوند به پيامبر مي فرمايد: بگو پناه مي برم به آفريدگار فلق
يك طايفه از كساني كه اهل اين چاه هستند، شرابخواران مي باشند. فلق يعني صدع، صدع به معناي سوراخ در يك چيز سفت و محكم است و مراد اين است كه در جهنم ، چاهي است كه در آن ۷۰ هزار خانه است و در آن خانه ۷۰ هزار اتاق است و در آن اتاق ۷۰ هزار سياهي است و در آن سياهي ۷۰ هزار ظرف سم است كه همه اهل جهنم بايد از اينجا عبور كنند.( بحار، جلد۸، مبحث جهنم؛ كفايا الموحدين، مبحث نار)
پيامبر اكرم (ص) فرمود: روزي جبرئيل بر من نازل شد در حالي كه رنگش پريده بود، پرسيدم چرا رنگت پريده؟ گفت: به جهنم نگاه كردم ديدم يك وادي در جهنم است كه اتش آن مي جوشد، از خازن جهنم پرسيدم كه اين وادي براي چه كساني است؟
گفت: براي سه طايفه:۱- متكبران، ۲- قوادها كه واسطه حرام بين دو نفر هستند، ۳- شرابخواران.( كفايه، مبحث نار)
غاري از آتش در جهنم
در تفسير علي بن ابراهيم از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: در جهنم ، غاري از آتش است كه اهل جهنم از آن غار به خدا پناه مي برند و اين غار مخصوص متكبران است.
آسياب ادم خردكن در جهنم( پناه بر خداوند رحمان)
در جهنم آسيابي ايت كه بعضي از اهل جهنم را به داخل آن مي اندازند؛ مثل آرد خرد مي كند و بيرون مي ريزد و دوباره آنان به حالت اول بر مي گردند ، باز ملائكه غلاط و شداد آنان را به داخل آسياب مي ريزند و اين حالت همچنان ادامه دارد. بعضي از افراد مخصوص اين آسياب، ظالمين و ستمگران و زورگويان هستند، و بعضي ديگر وزرا و وكلا و افرادي هستند كه دستشان به جايي مي رسد و در حق مردم خيانت مي كنند وبيت المال را حيف و ميل مي نمايند.(خصال ج۲، ص۱۴۲، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴)
چاهي در كوه سكران
پيامبر اكرم فرمود: در جهنم كوهي است كه به آن كوه سكران مي گويند(هر كس آن كوه را ببيند از شدت عذابش مست لايعقل و از خود بي خود مي شود) در زير آن كوه، يك وادي است كه غضبان نام دارد( خداوند از شدت غيظ و غضب و خشمش آن را آفريده) و در آن وادي چاهي است كه به اندازه صد سال راه ، عمق دارد و در آن چاه تابوتهايي از آتش است و در آن تابوتها صندوقهايي از اتش مي باشد و در داخل آن صندوقها ، لباسها و غل و زنجيرهايي از آتش؛ (كه جاي گروهايي از اهل جهنم اينجاست، پناه بر خدا)
آسان ترين عذاب جهنم
آسان ترين عذاب جهنم اين است كه يك جفت نعل از آتش بر پاي او مي زنند كه از شدت حرارت آن نعلها ، مغز سرش مي جوشد. مانند آتشي است كه زير ديگ روشن كنند و آب در ديگ به جوش مي آيد. و او خيال مي كند كه عذاب ائ از عذاب همه اهل جهنم شديدتر است در حالي كه عذاب او از همه عذابها سبكتر و خفيف تر مي باشد.( بحار، مبحث نار)
هيزم آتش جهنم چيست؟
«فالتقو النار التي وقودها الناس و الحجارة»
بپرهيزيد از آتشي كه هيزمش مردم و سنگ است(بقره/24)
«يا ايها الذين آمنو قو انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجارة»
خود و اهلتان را نگدارهيد از آتشي كه هيزمش انسانها و سنگ است.(تحريم/6)
مشابه اين تعبير در آيه 24 بقره و 10 آل عمران هم آمده است.
احتمالا مراد از سنگ كه هيزم جهنم است، هر سنگي نيست، بلكه سنگهاي آتش زاست؛ مثل سنگ كبريت و چخماق و زغال سنگ كه هم آتش زاست و هم دوامشان زياد است.
در اين آيه شريفه مي فرمايد كه: خود و خانواده و اهل و عيال خويش را نگهداريد از اينكه هيزم جهنم شويد.
در وايت آمده كه: «انّ اشد الناس عذابا يوم القيامة من جهل اهله» شديدترين مرم از نظر عذاب ، كسي است كه به حال اهل بيت و زن و فرزندانش جاهل باشد و نداند كه آنان چكار مي كنند آيا نماز مي خوانند يا نه؛ روزه مي گيرند يا نه؛ با چه كساني رفاقت و رفت و آمد دارند و ...؟!
و در روايت ديگري است كه: « در روز قيامت چنين خانواده اي به بزرگشان كه نسبت به حال آنان جاهل و بي تفاوت بوده و آنان را امر به معروف و نهي از منكر نكرده خواهند گفت: خدا به تو جزاي خير ندهد كه واجبات و محرمات را به ما تعليم نكردي و ما را از بديها باز نداشتي و به نيكي ها وادار ننمودي در نتيجه هم خود و هم مارا از اهل عذاب كردي. ان گاه همگي وارد جهنم مي شوند و هيزم آتش دوزخ مي گردند.»
و اما فردي كه هم خودش عامل به فرامين الهي باشد و هم خانواده اش را به كارهاي نيك وا دارد در روايت است كه: « در روز قيامت خانواده اش به او مي گويند: خدا به تو جزاي خير دهد كه در دنيا ما را امر به معروف و نهي از منكر كردي و بدان سبب ما را از عذاب الهي رهانيدي. پس او و اهل بيت و خانواده اش همگي وارد بهشت مي شوند.»
«ان الذين كفرو لن تغني عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا و اولئك هم وقود النار»
يعني: كساني كه كافر شدند ثروتها و فرزندانشان نمي تواند آنان را از عذاب خداوند باز دارد؛ و آنان هيزم جهنمند.( آل عمران/10)
«انكم و ما تعلون من دون الله حصب جهنم»
يعني: شما بت پرستان و همه بتاني كه از سنگ و چوب و ... ساخته ايد و مي پرستيد هيزم جهنم هستيد.( انبيا/ 98)
يعني: همه آن مجسمه هاي سنگي را در آتش جهنم سرخ مي كنند و شما بت پرستان را با همانها مي سوزانند و عذاب مي كنند.
بعضي مي گويند: خداوند مجسمه هاي سنگي را به جهنم بيندازد چه فايده اي دارد؟
جوابش اين است كه: بر غم و اندوه و حسرت كفار افزوده مي شود؛ زيرا آنان يك عمر اين سنگهاي بي خاصيت را كه نه نفع داشتند و نه ضرر عبادت كردند حال كه مي بينند همان مجسمه هاي سنگي به داخل آتش جهنم پرتاب مي شوند افسوس مي خورند كه چرا خداي يگانه را عبادت نكردند و به جاي او اين سنگها را پرستيدند.
بعضي هم گفته اند: مراد از« ما تعبدون من دون الله» شياطين هستند كه مردم را به عبادت غير خدا فرا خواندند، مردم نيز از آنان اطاعت كردند؛ اينك آن شياطين و اين كافران و مشركان همه شان هيزم آتش جهنم هستند.( بحار، ج8،ص235 و 251)
آتش جهنم به قدري عظيم است كه اگر حلقه اي از زنجيرهاي آتشين آن را روي كوههاي دنيا بگذارند همه آب خواهند شد. در جهنم اهل عذاب را با زنجيري خواهند بست كه طولش 35 متر است. و زقوم و ضريعي كه خوراك اهل جهنم است قطره اي از آنت به تمام درياها و اقيانوسها ريخته شود تمام حيوانات از بوي بد آن خواهند مرد. (اقتباس از بحار، ج8، مبحث جهنم)
در بيش از يك صد آيه از قرآن مجيد، از بهشت تعبير به«جنّات»، «جنّت» و«جنّتان» شده است.
براي مثال در آيه ي46 سوره ي الرحمن آمده است: «وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ؛ براي كسي
كه از مقام پروردگارش خائف باشد، دو باغ بهشتي[در نظر گرفته شده] است». نكته مورد توجه
اين است كه در بسياري از آيات، بعد از واژه ي «جنّات»(باغ هاي بهشتي) جمله ي: «تَجري مِن
تَحتِهَا الأنهارُ» آمده است كه توصيفي است از باغ هاي بهشتي؛ دائماً نهرهاي آب از كنار
درختانش مي گذرد و درختان سايه ي زيباي خود را بر روي نهرهاي جاري افكنده و منظرهاي
فوقالعاده زيبا و با طراوت را به وجود آوردهاند.
باغ هاي بهشتي داراي ميوه هاي لذيذ و سايه
هاي فرح بخشي است كه تمامي ندارد و لذا آسايش و آرامشي هميشگي براي انسان به
ارمغان مي آورند: «اُكُلُها دائم و ظِلُّها؛ ميوه ها و سايه هايش دائمي است». (سوره ي رعد، آيه
ي35) در باغ هاي بهشتي از سرماي شديد و گرماي سوزان و طاقت فرسا خبري نيست؛ چنان
كه خداوند مي فرمايد: «لا يرَونَ فيها شمساً ولا زَمهَريراً؛ اين در حالي است كه بهشتيان نه
آفتاب سوزان در آن جا مشاهده مي كنند و نه سرما». (سوره ي انسان، آيه ي13)
بهشتيان با هدايت نوري كه جلو روي آنها ميدرخشد و مسير را براي آنها روشن ميكند به سوي بهشت ميشتابند و در همان حال بشارتِ بهشتهايي به آنها داده ميشود كه از زير درختانش نهرها جاري است...
راه هاي آمرزش و بخشودگى گناه متعدد است كه در ذيل بدان اشاره مي كنيم:
1- توبه و بازگشت بسوى خدا با شرايط آن.
2- انجام كارهاى نيك فوق العادهاى كه سبب آمرزش اعمال زشت مىگردد.
3- پرهيز از گناهان" كبيره" كه موجب بخشش گناهان" صغيره" ميگردد.
4- تحمل گرفتاري ها و مصائب دنيا و سختي هاي برزخ و مواقف آغازين رستاخيز، ناخالصي هاي مومنان را مي زدايد.
5- شفاعت. البته بايد توجه داشت كه شفاعت به شرط تغيير و تحول فرد گناه كار از وضعيت قبلي و داشتن قابليت هاي لازم براي آمرزش، موجب پاك شدن او از گناهانش مي شود
6- عفو الهى كه شامل افرادى مىشود كه شرايط و شايستگى آن را داشته باشند. يعني شامل مؤمنانى مي شود كه از نظر عمل كوتاهى يا آلودگى داشتهاند.
پاسخ تفصيلي
از آيات متعدد قرآن مجيد استفاده مىشود كه وسائل آمرزش و بخشودگى گناه متعدد است كه در ذيل بطور خلاصه بدان اشاره مي كنيم:
1- توبه و بازگشت بسوى خدا كه توأم با پشيمانى از گناهان گذشته و تصميم بر اجتناب از گناه در آينده و جبران عملى اعمال بد، بوسيله اعمال نيك بوده باشد. آياتى كه بر اين معنى دلالت دارد فراوان اند اما ما به جهت اختصار تنها به آيه اي اشاره مي كنيم:
«هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ"[1]: او است كه توبه را از بندگان خود مىپذيرد و گناهان را مىبخشد" »
حقيقت" توبه" ندامت و پشيمانى از گناه است كه لازمه آن تصميم جدي بر ترك گناه در آينده است، و جبران كارهايى كه قابل جبران است. گفتن استغفار نيز بيانگر همين معنى است. به اين ترتيب اركان توبه را مىتوان در پنج چيز خلاصه كرد:" ترك گناه- ندامت-تصميم بر ترك در آينده- جبران گذشته- استغفار.[2]
2- كارهاى نيك فوق العادهاى كه سبب آمرزش اعمال زشت مىگردد، چنان كه قرآن مىفرمايد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ[3]»، كارهاى نيك آثار پارهاى از گناهان را از بين مىبرد.
3-پرهيز از گناهان" كبيره" كه موجب بخشش گناهان" صغيره" مىگردد «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً [4]اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم و شما را در جايگاه خوبى وارد مىسازيم.»[5]
4- تحمل گرفتاري ها و مصائب دنيا بار گناهان مومنان را سبك مي كند و سختي هاي برزخ و مواقف آغازين رستاخيز، ناخالصي هايش را مي زدايد[6].
5- شفاعت: حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجودى قويتر، به موجود ضعيف تر براى كمك به او است. اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت و يا پيرايش نقاط ضعف باشد[7].
مفهوم شفاعت از نظر اسلام و آيات قرآن[8] معنايي است كه بر محور دگرگونى و تغيير و تحول در" شفاعت شونده" دور مىزند. يعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مىسازد تا از يك وضع نامطلوب و درخور كيفر بيرون آمده و به وسيله ارتباط با شفيع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد.
ايمان به اين نوع شفاعت در واقع يك مكتب عالى تربيت و وسيله اصلاح افراد گناهكار و آلوده، و موجب بيدارى و آگاهى آنان است. [9]
بر حسب روايات فراوان «مقام محمود» كه در قرآن كريم به رسول اكرم (ص) وعده داده شده همين مقام شفاعت است و نيز آيه شريفه: «ولسوف يعطيك ربك فترضي»؛ و همانا پروردگارت (آنقدر) به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوي، اشاره به آمرزش الهي است كه به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال كساني كه استحقاق دارند مي شود.
بنابراين، بزرگترين و نهايي ترين اميد مؤمنان گنهكار، شفاعت است و اين شفاعت مورد نظر اسلام با شرايط خاص آن يكي از راههاي تربيت افراد و ايجاد اميد به جبران كاستيها براي پاك شدن از گناهان و حركت و تعالي به سوي ارزش ها است.
6- عفو الهى[10] كه شامل افرادى مىشود كه شايستگى آن را دارند و آنان مؤمنانى هستند، كه از نظر عمل كوتاهى يا آلودگى داشتهاند. اينان اگر مشمول عفو الهى شوند و شايسته آن باشند به گروه بهشتى مىپيوندند، و اگر مشمول عفو الهى نشوند به دوزخ مىروند اما ماوى و جايگاهشان آنجا نخواهد بود و تا ابد در آن باقي نخواهند ماند.[11]
مجددا يادآورى مىكنيم كه عفو الهى مشروط به مشيت او است و به اين ترتيب يك مسئله عمومى و بدون قيد و شرط نيست، و مشيت و اراده او تنها در مورد افرادى است كه شايستگى خود را عملا به نوعى اثبات كردهاند.
بنا براين خداوند متعال كه آفريننده انسان و به تمام ويژگي هاي او آگاه است پاك شدن از همه گناهان (هر چند گناهان بزرگ باشند) را ممكن دانسته و همگان را به سوي رسيدن به آن دعوت فرموده و وعده آمرزش و عفو داده است، تا جايي كه نا اميدي از عفو و بخشش الهي را بالاترين گناه شمرده است. همه پيامبران الهي براي رسانيدن مردم به درياي بي كران رحمت الهي مبعوث شده اند تا جايي كه پيامبر گرامي اسلام (ص)، پيامبر رحمت خوانده شده است.
نكته اي كه باز در پايان بر آن تاكيد مي كنيم اينست كه اگر شخص مؤمن، ايمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ كند و مرتكب گناهاني نشود كه سلب توفيق و سوء عاقبت و سرانجام شك و ترديد يا انكار و جحود را به بار مي آورد، و در يك جمله «اگر با ايمان از دنيا برود» به عذاب ابدي، مبتلا نخواهد شد. گناهان كوچكش به واسطه اجتناب از كبائر، بخشوده مي شود و گناهان بزرگش به وسيله توبه كامل و مقبول، آمرزيده مي گردد، و اگر موفق به چنين توبه اي نشد تحمل گرفتاري ها و مصائب دنيا بار گناهانش را سبك مي كند و سختي هاي برزخ و مواقف آغازين رستاخيز، ناخالصي هايش را مي زدايد و اگر باز هم از آلودگي هاي گناهان پاك نشد به وسيله شفاعت – كه تجلي بزرگترين و فراگيرترين رحمت الهي در اولياء خدا به ويژه رسول اكرم و اهل بيت كرامش (عليهم الصلوة والسلام) مي باشد – از عذاب دوزخ نجات خواهد يافت. ولي در عين حال نبايد از «مكر الهي» ايمن شوند و بايد هميشه بيمناك باشند كه مبادا كاري از آنها سر زده باشد يا سر بزند كه موجب سوء عاقبت و سلب ايمان، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنيوي به حدي در دلشان رسوخ يابد كه (العياذبالله) با بغض خداي متعال از اين جهان بروند[12].
خواندن اين ذكر عظيم:
كسي
كه در شب از خواب بيدار شود و اذكار زير را بخواند و بعد ازآن بگويد:
«اللّهم اغْفِر لي». پروردگارا! مرا مورد عفو و بخشش خود قرار ده يا دعائي
بكند خداوند جوابش را مي دهد و اگر وضوء بگيرد و نماز بخواند نمازش قبول
مي شود. دعا اين است.
«لاَ
إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ
الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ. سُبْحَانَ اللهِ،
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَاللهُ أَكْبَرُ. ولاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ
بِاللهِ». [البخاري ومسلم].
معني:
هيچ معبودي بجز الله نيست تنها و بي شريك است و عظمت و ستايش براي اوست و
بر هر چيزي تواناست ستايش و پاكي براي خداست و غير از او خدايي نيست. حول و
قوه و توكل تنها بر اوست. [بخاري و مسلم].
ان شاء الله كه با عمل به اين موارد صحيفهي دلمان نوراني و عاري از گناه باشد.
وصلي الله علي سيدنا و نبينا و مولانا و شفيعنا محمدوصلي الله عليه و آله و صحبه و سلم اجمعين و من تبعهم باحسان الي يوم دين.
[1] شورى: 25.
[2] تفسير نمونه، ج24، ص: 290
[3] هود- 114
[4] نساء: 31
[5] آموزش عقايد، مصباح يزدي، ص477.
[6] آموزش عقايد، مصباح يزدي، ص481.
[7] براي آگاهي بيشتر، نك: سؤال 350، نمايه: مفهوم شفاعت در اسلام؛و سؤال 124، نمايه: شفاعت و رضاى الهى.
[8] سجده: 4، زمر: 44، بقره: 255، سبأ: 23و...
[9] تفسير نمونه، ج1، ص: 233
[10] شورى: 25.
[11]-تفسير نمونه، ج26، ص: 111
[12] آموزش عقايد، مصباح يزدي، صص481و 482.
آيا ميشود آنهايي كه در اين دنيا زن و شوهر بودهاند در آن دنيا هم زوج باشند آيا اين يك قانون كلي است كه مردان و زنان صالحه اين دنيا، در آن دنيا هم زوج همديگر باشند يا اينكه اختيار به دست زن ميباشد و او ميتواند ديگري را انتخاب كند؟
قبل از هر چيز بايد اشاره شود كه جزئيات نحوه زندگي انسان در آخرت از نظر بسياري از مسايل به طور كامل و صد درصد با تمام امور جزئي براي كسي جزء حضرات معصومين ـ عليهم السّلام ـ روشن نيست و ما تنها بر اساس برخي آيات و روايات به مواردي بسيار اندك از نحوه زندگي در آخرت آگاه هستيم.
2. نكته ديگر آن است كه جريان پيوند زناشويي كه از طريق ازدواج بين يك مرد و زن پديد ميآيد تنها مربوط به عالم دنيا است و زناني كه در دنيا همسري داشتهاند ملزم نيستند كه در آخرت هم با همان شخصي زندگي كنند. چون عقد زناشويي كه بين آن دو خوانده شده مربوط به زندگي دنيايي آنهاست و در آخرت هر كسي مهمان عمل خود است و اختيار خود را دارند. لكن در برخي روايات اشاره شده كه در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعين در ميآورد و با همسران صالح خود در بهشت نيز زندگي ميكنند.[1] اما اين گونه روايات به مفهوم آن نخواهد بود كه زنان مجبور باشند كه در آخرت نيز با همسران دنيايي خود زندگي كنند. اما اگر خود بخواهند ميتوانند.[2]
و هم چنين در تفسير مجمعالبيان آمده كه مراد از زناني كه در بهشت نصيب انسان ميشوند همين زناني هستند كه مؤمنين در دنيا دارند ولي در آخرت به صورت حورالعين در ميآيند و با همسران خود در بهشت زندگي ميكنند.[3] از اين مطلب معلوم ميشود كه در بهشت نيز زنان ميتوانند با همسران دنيايي خود زندگي كنند.
در برخي روايات آمده كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:در بهشت بازاري است كه در آن جا هيچ خريد و فروشي نيست مگر صورتهايي از مردان و زنان هر كس ميل و اشتهاي صورتي را داشته باشد در آن بازار داخل ميشود و آن جا مجتمع حورالعين است. از اين روايت نيز به خوبي بدست ميآيد كه زنان مثل مردان ميتواند مردي مورد علاقه خود را در بازار بهشتي بيابند و با آن زندگي كند سرانجام زناني كه شوهرانشان اهل جهنم استسرانجام زنان بي شوهر و يا زناني كه شوهرشان اهل جهنم است نظير آسيه زن فرعون، در بهشت چه خواهد شد؟
بايد گفت: چون در بهشت براي بهشتيان همه چيز فراهم است و هرگونه لذت در اختيار آنان قرار ميگيرد،[4] طبق اين اصل كلي براي آن دسته از زنان در بهشت همسران صالح بهشتي فراهم خواهد شد تا آن دسته از زنان مؤمنه در كنار آن همسران خود زندگي خوب و شيرين داشته باشد. (توضيح اين مسئله در بند بعدي خواهد آمد)
مثلاً در قرآن كريم آمده: (و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين)[5] يعني در بهشت آنچه دل ميخواهد و چشم از آن لذت ميبرد موجود است و از آن جا كه جمله (ما تشتهيه الا نفس) همه نوع لذتها را شامل ميشود.[6]
ميتوان گفت كه زنان بهشتي از داشتن همسران صالح بهشتي بهرهمند خواهد بود. و در آيه ديگر نيز به همين مسئله كه هر چه مورد آرزوي بهشتيان باشد تأكيد شده و فرمود: (و لكم فيها ما تشتهي انفسكم و لكم فيها ما تدّعون)[7] يعني براي شما هر چه بخواهيد در بهشت فراهم است و هر چه طلب كنيد به شما ميدهند . و روشنتر از همه اين آيه مباركه است كه ميفرمايد: (و لهم فيها ازواج مطهره)[8] يعني براي بهشتيان در آن جا همسران پاك و پاكيزه است.
از مجموع اين آيات به خوبي به دست ميآيد كه زنان بهشتي همانند مردان بهشتي از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله لذت زندگي با همسر دل خواه.[9] و هم چنين در برخي روايات آمده كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:در بهشت بازاري است كه در آن جا هيچ خريد و فروشي نيست مگر صورتهايي از مردان و زنان هر كس ميل و اشتهاي صورتي را داشته باشد در آن بازار داخل ميشود و آن جا مجتمع حورالعين است.[10] از اين روايت نيز به خوبي بدست ميآيد كه زنان مثل مردان ميتواند مردي مورد علاقه خود را در بازار بهشتي بيابند و با آن زندگي كند.
پي نوشت ها :
[1] . مجلسي، بحارالانوار، ج 8، ص 213.
[2] . همان.
[3] . طبرسي، مجمعالبيان، ج 1 ـ 2، ص 81، ذيل آيه 25، سوره بقره.
[4] . سوره واقعه، آيه 21.
[5] . سوره زخرف، آيه 7.
[6] . ناصر مكارم، پيام قرآن، ج 6، ص 273.
[7] . سوره فصلت، آيه 31.
[8] . سوره بقره، آيه 25.
[9] . ناصر مكارم، پيام قرآن، ح 6، ص 260.
[10] . جامع الاخبار، فصل 137، ص202.
گروه دين تبيان
در هر حال روح با تعلق شديدي كه به جسد دارد، همواره در كنار جسد ميماند و از وضعيت خوب يا بد جسد متاثر ميشود چه داخل در جسد و حساس به احساسات آن باشد چه نباشد. به همين جهت شايد بتوان گفت فشار قبر، مي تواند كنايه از همان فعل و انفعالات شيميايي باشد كه جنازه را از هم مي پاشد و ظرف مدت بسيار كمي، چنان تغييرات سريعي در آن ايجاد مي كند كه اگر امكان رويت جسد بعد از يك شب حاصل شود، صحنهي دلخراش و اندوهباري در معرض ديد قرار خواهد گرفت.