وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
بهشت و جهنم

بهشت و جهنم

از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.

مارها و عقرب هاي برزخ از كجا مي آيند؟

در روايتي كه از پيامبر اكرم«صلّي الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» نقل شد، يكي از نداهاي قبر نيز چنين است كه من خانه‌اي هستم پر از عقرب و مار، پس يك ترياقي بفرست.


به فاصله ميان مرگ انسان تا وقوع قيامت كبري، برزخ گفته مي شود و از نظر زماني، ممكن است ميليون‌ها سال طول بكشد.

انسان براي طي اين منزل، بايد ذخيره و توشه مناسبي در دنيا تهيه كرده باشد؛ زيرا در عالم برزخ، بهشت و جهنّم وجود دارد، بهشت و جهنّمي كه ساخته و پرداخته اعمال آدميان در دنيا است. قرآن كريم مي فرمايد عدّه‌اي دم مرگ پشيمان هستند كه چرا براي عالم قبر و برزخ و قيامت كاري نكرده‌ و توشه‌اي فراهم نساخته‌اند و با التماس خاصي از خداوند متعال ميخواهند كه به دنيا برگردند.
«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»[۱]

آنها ميگويند: خدايا ما را برگردان تا يك عمر ديگري و يك زندگي ديگري داشته باشيم و در زندگي جديد، فكري براي قبر و قيامت خود بكنيم. در پاسخ به آنان خطاب ميشود: «كَلاَّ»! برگشتني در كار نيست. سپس قرآن شربف در ادامه آيه ميفرمايد:

«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يوْمِ يبْعَثُونَ»[۲]

بعد از گذر از اين عالم، برزخ وجود دارد كه بايد انسان‌ها تا فرا رسيدن روز قيامت و حشر، در آن بمانند. بنابراين براي طي كردن اين منزل مهم، بايد چاره‌جويي كرد تا عالم برزخ براي انسان، ملالت آور و به صورت جهنّم نباشد.

زمان برزخ
اگر به ما گفته‌اند دوران فعلي، دوره آخرالزّمان است، معنايش اين نيست كه قيامت نزديك است، بلكه معنايش اين است كه ما خاتميت داريم. يعني در دوران ما و بعد از ما پيغمبري مبعوث نمي شود و تا روز قيامت، دين، دين اسلام عزيز است. لذا به اين دوران، دوره آخرالزّمان ميگويند و معلوم نيست چند سال طول بكشد.

خيال نكنيد كه عالم برزخ يك سال و صد سال و هزار سال ديگر تمام مي شود. بلكه شايد ميليون‌ها سال يا بيشتر طول مي كشد و از اين رو بايد براي آن زمان طولاني كه در خانه قبر به سر ميبريم، چاره‌اي بينديشيم و آن خانه ابدي را به باغي از باغ‌هاي بهشتي مبدّل سازيم.

علاوه بر اينكه فرزند صالح، باقيات الصّالحات براي والدين است، به تعبير قرآن شريف و روايات اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» تربيت ديني و هدايت فرزند، به اندازه زنده كردن همه جهان ثواب دارد
مكان برزخ
اصل وجود عالم برزخ، از مسلّمات مطروحه در آيات نوراني قرآن كريم و روايات شريف اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» و بلكه يكي از ضروريات در اسلام است، امّا نكته مهم در مورد اين منزل آن است كه عالم برزخ كجاست؟

قرآن كريم با يك بيان شيوا، ميفرمايد: عالم برزخ، «عِنْدَ اللَّه» است، يعني مانند خداوند متعال، جا نمي خواهد. به عبارت ديگر، خداوند متعال همه جا هست و فاقد زمان و مكان است، روح نيز چون مجرّد است و زمان و مكان ندارد، نزد خداست و نيازمند زمان و مكان نيست.

در برخي از روايات آمده است كه انسان‌هاي نيكوكار و خوب، در وادي السّلام گرد هم قرار ميگيرند[۳] و انسان‌هاي زشت‌كردار و بد، در برهوت هستند[۴]، امّا مختصّات و مشخصات دقيق اين دو مكان معلوم نيست.

آنچه مشخّص است اينكه در برزخ، مۆمنين، زير پرچم مولا اميرالمۆمنين علي«سلام‌الله‌عليه» هستند. همان‌گونه كه در قيامت، زير لواي احمد هستند و از دست اميرالمۆمنين«سلام‌الله‌عليه»، از آب كوثر مي نوشند و با شفاعت ايشان و اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» به بهشت مي روند.

افرادي كه ولايت ندارند، در عالم برزخ سرگردان هستند. كساني كه براي عالم برزخ خود زاد و توشه‌اي فراهم نساخته‌اند، در آنجا خانه و كاشانه ندارند و در عذاب الهي سرگردان و حيران خواهند بود.

اگر كسي بگويد عالم برزخ همين خانه قبر است، ظاهراً اشتباه نكرده است و از برخي از روايات استفاده مي شود كه اين قبر، خانه انسان‌ها تا وقوع قيامت است.[۵] در ميان مردم هم مشهور است كه به قبر، خانه آخرت مي گويند و خانه آخرت، يعني عالم برزخ.
ضرورت توجّه دائمي به خانه قبر
پيامبر اكرم«صلّي الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» در روايت تكان دهنده‌اي مي فرمايند:

«القبر ينادي بخمس كلمات: أنا بيت الوحدة؛ فاحملوا إلي أنيسا، و أنا بيت الحيات؛ فاحملوا إلي ترياقا، و أنا بيت الظلم، فاحملوا إلي سراجا، و أنا بيت التراب فاحملوا إلي فراشا، و أنا بيت الفقر فاحملوا إلي كنزا»[۶]

قبر هر انسان، هر روز چندين مرتبه او را صدا ميزند و گوش شنوا مي خواهد كه آن را بشنود و چشم بينا و بصير ميخواهد كه حقيقت آن را ببيند. قبر ميگويد: اي صاحب من، من خانه‌اي تاريك هستم، براي من چراغي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي وحشتناك هستم، پس مونسي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي هستم بي تجمل و بي فرش، پس براي من فرشي بفرست.

همانگونه كه انسان‌‌ها در دنيا به فكر خانه خود و آباداني آن هستند، بايد به فكر آباداني خانه آخرت نيز باشند. اينكه عوام مردم، قبر را خانه مرده ميدانند، حرف خوبي است و انسان بايد در طول حيات خود، براي آباداني اين خانه بكوشد.

انسان‌هاي نيكوكار، قبر خود را به باغي از باغ‌هاي بهشت تبديل ميكنند و انسان‌هاي بدكار، آن را به حفره‌اي پر از عقرب و مار و سختيها مبدّل ميسازند. در روايتي كه از پيامبر اكرم«صلّي الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» نقل شد، يكي از نداهاي قبر نيز چنين است كه من خانه‌اي هستم پر از عقرب و مار، پس يك ترياقي بفرست: «و أنا بيت الحيات؛ فاحملوا إلي ترياقا»؛يعني جداً توبه كن تا اين مار و عقرب‌ها كه از نيش‌ها و ظلم‌هاي تو پيدا شده، بميرند و موجب آزار تو نشوند.

آن سخن‌هاي چو مار و كژ دمت مار و كژدم گشت و ميگيرد دُمت

در برزخ، مۆمنين، زير پرچم مولا اميرالمۆمنين علي«سلام‌الله‌عليه» هستند. همان‌گونه كه در قيامت، زير لواي حمد هستند و از دست اميرالمۆمنين«سلام‌الله‌عليه»، از آب كوثر مي نوشند و با شفاعت ايشان و اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» به بهشت مي روند
تجسّم اعمال در برزخ
يكي از علماي بزرگ را در خواب ديدند كه ناراحت است. به او گفتند: تو كه نبايد ناراحت باشي و با شناختي كه از تو داريم، بايد قبر تو باغي از باغ‌هاي بهشت باشد! ايشان جواب داده بود: قبر من يك بهشت و باغي از باغ‌هاي بهشت و توأم با رفاه است، ولي من در زمان حيات به شخصي زخم زبان زدم و از كار خود توبه نكردم و حلاليت نطلبيدم، لذا آن زخم زبان اكنون به صورت يك عقرب در آمده و بعضي از اوقات، شصت پاي مرا نيش ميزند و ناراحتي من از نيش آن عقرب است!

تبديل قبر به باغي از باغ‌هاي بهشت يا حفره‌اي از حفره‌هاي جهنّم، به دست خود انسان و وابسته به اعمال او است و آنچه در قبر و عالم برزخ ميبيند، تجسّم اعمال خودش است.
نقش باقيات الصّالحات در آباداني برزخ
از تعاليم ديني استفاده مي شود كه باقيات الصّالحات و اعمال نيك ماندگار، مانند يك جوي روان، تا وقتي باقي است، براي صاحب آن اثر بخش است و به مثابه يك باران نعمت هميشگي، بر سر عاملين و بانيان آن ميبارد.

عكس اين قضيه نيز صادق است و كساني كه به جاي عمل نيك، كار بدي را پايه ريزي كنند و باقي بگذارند، اثر آن عمل، مانند يك جوي كثيف و پر از اشياي خبيث، هميشه به سوي آنان، جاري خواهد شد.

پيغمبر اكرم «صلّي الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» مي فرمايند:

«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيئَةً كَانَ عَلَيهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يوْمِ الْقِيامَة»[۷]؛اگر كسي در تربيت فرزندان خود كوشا باشد و اولاد صالح و شايسته‌اي پس از خود بگذارد و آن فرد، مۆمن بوده و براي جامعه و مردم، مفيد باشد، هر كار نيكي كه فرزند انجام ميدهد، به همان اندازه پدر و مادر او نيز از ثواب آن بهره‌مند هستند، بدون آنكه چيزي از پاداش عامل آن، كم شود.

لذا توجّه به اين مطلب، بسيار حائز اهميت است كه انسان بايد مواظب باشد براي خود، باقيات صالحات برجا بگذارد، نه اينكه باقيات طالحات بگذارد.

علاوه بر اينكه فرزند صالح، باقيات الصّالحات براي والدين است، به تعبير قرآن شريف و روايات اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» تربيت ديني و هدايت فرزند، به اندازه زنده كردن همه جهان ثواب دارد.

قبر هر انسان، هر روز چندين مرتبه او را صدا ميزند و گوش شنوا مي خواهد كه آن را بشنود و چشم بينا و بصير ميخواهد كه حقيقت آن را ببيند. قبر ميگويد: اي صاحب من، من خانه‌اي تاريك هستم، براي من چراغي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي وحشتناك هستم، پس مونسي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي هستم بي تجمل و بي فرش، پس براي من فرشي بفرست
«وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيا النَّاسَ جَميعاً»[۸]

از طرف ديگر، اگر كسي يك اولاد ناصالح و زشت‌كرداري به جامعه تحويل دهد، مانند آن است كه جهان را كشته باشد:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً»[۹]

تربيت اولاد صالح و شايسته، در وضع فعلي، بسيار سخت و مشكل است، امّا اگر كسي با تلاش و كوشش بتواند فرزند صالحي تحويل اجتماع دهد، يك نهر رحمت دايمي به سوي خود جاري و روان ساخته است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ».

آثار شوم حقّ الناس در عالم برزخ
حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نيست و اگر چه انسان، نيكوكار باشد، ولي وجود حقّ الناس در نامه اعمال، موجب ناراحتي او خواهد شد.

يكي از علماي وارسته پس از مرگ، به خواب فرزندش كه او هم از علماي گرانقدر بود، آمده بود. آن عالم نقل ميكرد كه پدرم را در خواب نگران و مضطرب ديدم. گفتم: چرا نگران و ناراحت هستيد؟! شما كه بايد جاي عالي و روضه‌اي از رياض الجنه را داشته باشيد! پدرم گفت: من هيجده تومان به يكي از كسبه بازار بدهكار هستم و اين بدهي را در دفترم ننوشته‌ام. الان در برزخ به من مي گويند كه چرا در دفترت ننوشتي كه اين بدهكاري را ورثه تو بپردازند؟ لذا آن هيجده تومان موجب عذاب من شده است! در حالي كه در باغ و بهشت هستم و وضعيت من خوب است و ملائكه مونس من هستند، اما اين حقّ الناس مرا اذيت ميكند.

واقعاً حقّ الناس در عالم برزخ مشكل زاست و در روز قيامت، رسيدگي به آن بسيار سخت و حسّاس است.[۹]

آقايان و خانم‌ها! مواظب باشيد حقّ‌الناس به گردن شما نباشد كه عالم برزخ سخت و بدي براي شما رقم خواهد زد. حتي اگر به خاطر نيكي هاي فراوان، بهشت برزخي براي كسي فراهم شود، ولي حقّ الناس موجب زجر و غم و غصّه او خواهد شد.

پي نوشت‌ها :

۱٫ مۆمنون / ۱۰۰-۹۹

۲٫ مۆمنون / ۱۰۰

۳٫ الكافي، ج ‏۳، ص ۲۴۳

۴٫ الكافي، ج ‏۸، ص ۲۶۱ ؛ بحار الأنوار، ج ‏۲۵، ص ۳۸۲

۵٫ الكافي، ج ۳، ص ۲۴۲:

۶٫ تحرير مواعظ العدديه، ص ۳۹۰

۷٫ الفصوال مختاره، ص ۱۳۶

۸٫ مائده / ۳۲

۹٫ مائده / ۳۲
منابع : تبيان / پايگاه اطلاع رساني آيت الله مظاهري



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۶ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

توصيف گوشه اي از عذاب هاي جهنم

روزهاي گرم تابستان است و بعضي روزها كه گرما طاقت ما را طاق مي كند، با خود مي گوييم عجب جهنمي شده است؟ ولي ما چه مي دانيم جهنم چگونه است؟ هنوز كه به جهنم نرفته ايم و إن شاء الله هرگز هم نرويم، واقعا حال و هواي جهنم چگونه است؟ بايد از قرآن و روايات مدد بگيريم و از افتادن در آن مهلكه سوزان به خداوند باري تعالي پناه بريم. 

انواع عذاب هاي جهنم

غل و زنجيرها (انكال)
آتش سوزان جهنم (جحيم)
غذاهاى خشن و گلوگير و مرگبار (و طعاما ذاغصة)
و انواع مجازات هاى دردناك ديگر كه به فكر انسان نمى گنجد (و عذابا اليما)

قرآن مي گويد: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ »(سوره دخان آيات 43و 44) ؛ همانا درخت زقوم غذاي گناهكاران است("زقوم " به گفته مفسران و اهل لغت نام گياهى تلخ و بد بو و بد طعم است كه داراى برگ هاى كوچكى است)

قرآن مى افزايد: همانند مس گداخته در شكم گنه كاران مى جوشد؛ «كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ»(سوره دخان آيه 45)

جوششى همچون آب سوزان؛ «كَغَلْيِ الْحَمِيمِ» (سوره دخان آيه 46)
در قرآن و روايات سعى شده است عظمت بهشت و جهنم و نعمت ها و عذاب ها در قالب نمونه هايى كه مردم بدان ها آشنايى دارند توصيف گردند. در اين روايت نيز پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، براى بيان عظمت بهشت و جهنم، همين شيوه را برگزيده اند.

پيامبر مى فرمايند:

«ولو انّ دلواً صبّ من غسلين فى مطلع الشّمس لغلت منه جماجمُ من مغربها»
و اگر سطلى از چرك دوزخ را در مشرق زمين بريزند، مغز سر آنان كه در مغرب مى زييند بجوش مى آيد.
در قرآن كريم غذاهايى براى جهنميان ذكر گرديده كه از جمله آنها «غسلين» است:
«فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَهُنا حَمِيمٌ. وَ لاَطَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِين»( الحاقه / 35 ـ 36)

امروز (روز قيامت) هيچ خويش و دوستدارى كه در اينجا به فريادش برسد ندارد. و طعامى غير از غسلين (چرك و پليدى دوزخيان) نصيبش نيست.

«غسلين» نوشيدنى جهنميان است و به معناى آب چركينى است كه پس از شستن لباس و ظرف برجاى مى ماند. آن قدر آن نوشيدنى متعفن و كثيف است كه كثافت و چرك اشياى شسته شده را بر او نام نهاده اند.
به واقع «غسلين» كثافت و آلودگى هايى است كه از اعمال پليد و زشت انسان برجاى مانده است و آن قدر متعفن، بدبو و سوزان است كه اگر سطلى از آن را در شرق عالم بريزند جمجمه آنان كه در غرب عالمند به جوش مى آيد.

 پيامبر فرمود: دم هاى جهنم چيست؟ عرض كرد: همانا خداوند متعال بر آتش امر فرمود، سپس هزار سال افروخته ماند تا سرخ شد. بعد از آن نيز امر فرمود و هزارسال ديگر افروخته ماند تا سفيد شد. پس از آن نيز به آن امر فرمود و آتش هزارسال افروخته شد تا سياه گشت و آن آتش سياه و تاريك است.
پس اگر يك حلقه از زنجير آتشين جهنم، كه بلندى آن هفتاد ذرع است، بر دنيا نهاده شود، دنيا از حرارت آن آب مى شود و اگر قطره اى از «زّقوم» و «ضريع» آن در آبهاى اهل دنيا بچكد، همه از گند آن مى ميرند.
پس از آن پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گريه كرد و جبرئيل نيز گريان گشت. خداوند متعال فرشته اى به سوى آنها فرستاد و آن فرشته عرض كرد: خداوند به شما سلام مى رساند و مى فرمايد: من شما را ايمن داشتم از اينكه گناهى مرتكب شويد كه به جهت آن شما را عذاب كنم.

( بحارالانوار، ج 17، ص 146)
منابع :كتاب ره توشه ج2 ،آيت الله مصباح يزديتفسير نمونه جلد21



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۵ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

سخت ترين عذاب خداوند چيست؟

آيت الله مصباح يزدي: سخت ترين عذاب خداوند قهركردن با بندگان است/ تقوا همان خوف از عاقبت گناه است

آيت الله مصباح يزدي سخت ترين عذابهاي الهي را قهر خدا دانست و بيان داشت: قرآن به اشخاصي كه اهل شقاوتند مي فرمايد « لاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ » يعني خدا در قيامت با آنها سخن نمي گويد و نگاهشان نمي كند.

وي با بيان چندين نمونه از آيات قرآن كه از خوف سخن به ميان آورده است گفت: جاي شك نيست كه در تعاليم اسلامي خوف و خشيت جايگاه خاصي دارد و معمولا هر جا كه مفهوم تقوا آورده شده است خوف نيز در كنار آن ذكر شده است، يعني تقوا همان خوف از عاقبت گناه است.


اين استاد اخلاق حوزه با اشاره به اينكه در بحث هاي روانشناسي و علوم تربيتي ترس را مذمت مي كنند، اظهار داشت: وجود خوف هم مثل ديگر احساسات ما بيهوده نيست به شرط اينكه در جاي خود بروز پيدا كند مانند ترسيدن از خدا. زيرا مي دانيم كه خداوند كارهاي زشت اختياري ما را بي كيفر نمي گذارد مگر اينكه توبه كنيم يا شفاعت شويم.


رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) افزود: عذاب الهي نتيجه اعمال خود شخص است كه به او مي رسد پس بايد از خودمان بترسيم. منشاء اصلي خوف، گناهان خودمان است نه ذات خداوند. طبيعتا روزي كه اين عِقاب ها ظاهر مي شود نيز روز ترسناكي خواهد بود و اين دليل ترس از قيامت است.


عضو مجلس خبرگان خوف را بر انواع مختلف تقسيم كرد و گفت: يك نوع آن وجود دارد كه بخش عظيمش غير ارادي است مثل واكنشي كه نسبت به صداي انفجار از خود نشان مي دهيم. نوع ديگر آن اندكي تحت تاثير اختيار است مانند خوفي كه حضرت موسي عليه السلام در مقابل ساحران داشت كه ترسيد مردم مرعوب آنها شوند و حقانيتش ثابت نشود به اين مرتبه از خوف امر و نهي تعلق مي گيرد.


آيت الله مصباح يزدي خوف نابجا را مذموم خواند و تصريح كرد: اگر ترسيدن از حد معمول خارج شود و انسان را از فعاليت براي رسيدن به اهداف باز دارد خوب نيست ولي اگر باعث شود انسان خود را از خطرها و دام هاي شيطان حفظ كند و كمال يابد، بسيار نيكوست.


وي كمترين حالت خوف را ترس از عذاب اعمال بد و گناهان معرفي كرد و ادامه داد: كساني كه ايمان و تقواي بيشتري دارند به مراتب بالاتر از خوف دست پيدا مي كنند و ترس دارند كه مبادا از چشم خدا بيفتند و خدا لطف خود را از آنها دريغ كند.


اين استاد حوزه علميه يكي از سخت ترين عذابهاي الهي را قطع توجه خداوند از بندگان دانست و بيان داشت: درقرآن به اشخاصي كه بسيار اهل شقاوتند عاقبت بدشان را اين طور گوشزد مي كند « لاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ » يعني با آنها سخن نمي گويد و نگاه لطفش را از آنها بر مي دارد.


رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) تنها اهل معرفت را شايسته درك عظيم ترين عذاب خداوند كه همان قهر از بندگان است، دانست و گفت: هركه محبت خدا را بيشتر در دل داشته باشد خوفش نسبت به قهر الهي بيشتر است.


عضو مجلس خبرگان مهم ترين عوامل فعاليت هاي اختياري بشر را ترس از ضرر و اميد به منفعت معرفي كرد و افزود: هرچه بيشتر از ضررهايي كه انسان را از تكامل باز مي دارد بترسيم و اميد به بخشش خداوند داشته باشيم، در مسير حركت به سمت خدا موفق تر خواهيم بود. به همين دليل خداوند در قرآن كلمات خوف و رجا را زياد تكرار مي كند.


آيت الله مصباح يزدي بهترين اثر خوف را بيمه شدن در برابر وسوسه هاي شيطان خواند و گفت: شيطان گناهان را تزيين مي كند و لذت آن را چندين برابر نشان مي دهد تا بتواند ما را مرتكب گناه سازد. تنها راه مقاومت، تقويت حالت ترس از تبعات گناه است و ترس از اينكه از چشم خدا بيفتيم و از رضوان الهي رانده شويم.


وي گفت: اگر كسي از عاقبت گناه بترسد نزديكش هم نمي رود. در روايت آمده كساني كه گناه مي كنند ابراز اميد به خدا و خوفشان دروغ است چرا كه اگر انسان از چيزي بترسد از آن دوري مي كند. برخي اسباب گناه را براي خود فراهم مي كنند و به دروغ ابراز اميد به بخشش خدا مي كنند.


استاد اخلاق حوزه ادعاي كساني كه مي گويند اميد به رحمت خدا دارند ولي تلاشي براي نزديك شدن به خدا نمي كنند را دروغ دانست و تصريح كرد: اگر دنبال كاري نمي رويم به اين دليل است كه اميد نداريم كه نتيجه بگيريم و الا با تلاش زياد به سمت آن كار مي رويم. پس كسي كه اميد به رحمت خدا دارد عبادات و تلاشش براي رسيدن به خدا بيشتر است.


رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) اظهار داشت: امام باقر عليه السلام مي فرمايد «از شر شيطان دور شو با خوف صادق و بپرهيز از اميد دروغين، رجا كاذب تو را جايي مي اندازد كه موقعيت خوف صادق است» يعني رجاي كاذب تو را در دام گناه مي اندازد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۵ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

روزي كه حضرت عزرائيل هم مي ميرد...

«و أنتم بنوسبيل، علي سفر من دارٍ ليست بداركم، وَ قَد اُوذِنتُم منها بالإرتحال و أُمِرتُم فيها بالزاد»

ترجمه: مردم! شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كه دنيا خانه اصلي شما نيست و به جمع آوري زاد و توشه فرمان داده شديد.
شرح گفتار

ما در دنيايي به سر مي‌بريم كه موجودات آن از همان آغاز خلقت، عمر موقّتي داشته، به گونه‌اي كه از ناحيه آفريدگار عالم براي هريك، تاريخ مصرفي تعيين شده است، كه به محض فرا رسيدن تاريخ پايان چراغ عمرشان خاموش گشته و در كام مرگ فرو مي‌روند. در اين ميان انسان نيز كه گل سر سبد موجودات عالم بوده و مدال افتخار بهترين بودن را به خود اختصاص داده از اين امر مستثنا نخواهد بود. بنابراين او نيز سرنوشت مشابهي داشته و در نهايت چنگال مرگ بر اندامش سايه افكنده و ساختمان جسمش را از كار خواهد انداخت.

در حقيقت مي‌توان گفت: دنياي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم مسافرخانه‌اي است كه ساكنانش به طور موقّت در آن سكني گزيده و روزي از آن رخت بسته و به سراي جاودانه آخرت كوچ خواهند نمود. امير متقيان علي (عليه السلام) در فرازي از خطبه ي۱۸۳، در بياني زيبا و دلنشين به اين مهم پرداخته و در اين باره مي‌فرمايد: (مردم شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ به شما داده شده كه دنيا خانه اصلي شما نيست و به جمع آوري زاد و توشه فرمان داده شديد.)

اين فراز از كلام نوراني امير بيان علي (عليه السلام) بيانگر حقيقت انكار ناپذيري كه هر موجود زنده‌اي در اين عالم با آن مواجه خواهد گشت، آن حقيقت چيزي نيست جز مرگ.

پديده‌ي مرگ امري است حتمي، كه پروردگار هستي در كلام نوراني خويش وعده‌ي وقوع آن را داده و در اين باره به زيبايي فرموده (كل نفس ذائقة الموت). هر كسي طعم مرگ را مي‌چشد.
هنگام فرارسيدن روز قيامت خداوند به اسرافيل دستور مي‌دهد كه در صور بدهد، وقتي اسرافيل دستور الهي را اجرا نموده و در صور مي‌دهد ناگهان صداي هولناكي از آن به سوي زمين بر مي خيزد، آن صدا به اندازه‌اي ترسناك است كه تمام موجوداتي كه روي زمين هستند از جن و انس گرفته تا شياطين خبيث، همه و همه در اثر آن غش كرده و مي‌ميرند

نكته قابل توجّه در اين باره آن است، ما انسان‌ها در زندگي روزمره خويش شاهد وقوع تدريجي و قطعي اين وعده حق الهي هستيم، به گونه‌اي كه هرازگاهي خبر مرگ يكي از همنوعان، از ميان دوستان، آشنايان و بستگان به گوشمان رسيده و از آن متأثر مي‌گرديم. اما بايد دانست كه روزگار هميشه بر اين منوال نبوده و در نهايت با فرا رسيدن روز قيامت وعده الهي به طور كامل تحقق يافته و نداي مرگ همگاني در ميان موجودات عالم هستي سر داده مي‌شود.

خداوند بي همتا از پيش آمدن چنين روزي را خبر داده و در اين به اره فرموده: (ان الساعة آتية لا ريب فيها). بي ترديد قيامت در پيش است و شكي در آن نيست.

طبق روايت معتبري كه از امام سجاد (عليه السلام) نقل شده است به هنگام فرارسيدن روز قيامت خداوند به اسرافيل دستور مي‌دهد كه در صور بدهد، وقتي اسرافيل دستور الهي را اجرا نموده و در صور مي‌دهد ناگهان صداي هولناكي از آن به سوي زمين بر مي خيزد، آن صدا به اندازه‌اي ترسناك است كه تمام موجوداتي كه روي زمين هستند از جن و انس گرفته تا شياطين خبيث، همه و همه در اثر آن غش كرده و مي‌ميرند، آنگاه صداي ديگري از آن به سوي آسمان بلند مي‌شود، كه در اثر آن تمام موجودات آسماني مي‌ميرند مگر كساني كه خداوند بخواهد زنده بمانند، كه آن‌ها جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل هستند.

در اين هنگام است كه مرگ تمام موجودات را در كام خود فرو برده و سكوتي مرگبار عالم هستي را فرا مي‌گيرد.
صور اسرافيل

فرشته‌ي مرگ در كام مرگ

در ادامه همين روايت امام چهارم مي‌فرمايد: سپس خداوند به عزرائيل مي‌فرمايد: اي عزرائيل چه كساني باقي مانده‌اند؟ فرشته‌ي مرگ مي‌گويد: «أنت الحي الذي لا يموت» شما كه هيچ گاه نمي‌ميري و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و من.

خداوند به عزرائيل دستور مي‌دهد كه روح آن سه فرشته‌ي مقرّب درگاهش را قبض كند. (عزرائيل نيز همين دستور را اجرا مي‌كند) سپس خداوند به او مي‌گويد: چه كسي زنده مانده است؟ عزرائيل جواب مي‌دهد: بنده‌ي ضعيف و مسكين تو عزرائيل، در اين هنگام از طرف خدا خطاب مي‌رسد: بمير اي ملك الموت. عزرائيل صيحه اي مي‌زند كه اگر اين صيحه را مردم پيش از مرگ خود مي‌شنيدند در اثر آن مي‌مردند. وقتي تلخي مرگ در كامش پديدار مي‌شود، مي‌گويد: اگر مي‌دانستم جان كندن اين مقدار سخت و تلخ است، همانا در اين باره با مؤمنين مدارا مي‌كردم. در اين هنگام خداوند خطاب مي‌كند: اي دنيا كجايند پادشاهان و فرزندانشان؟ كجايند ستمگران و فرزندانشان؟ كجايند ثروت اندوزاني كه حقوق واجب خود را ادا نكردند؟ امروز پادشاهي عالم از آن كيست؟ هيچ كس پاسخ نمي‌گويد. آنگاه خداوند خود مي‌فرمايد: (لله الواحد القهار) پادشاهي از آن خداوند يگانه و قهار است.

روزي كه از مهر و محبّت خبري نيست!

انسان در روز قيامت نظاره گر حوادثي است كه از هول و وحشت آن چنان مضطرب و حيران مي‌گردد، كه فقط به خود انديشيده و به دنبال راه نجاتي براي خويش است. طبيعي است كه در چنين اوضاعي رشته‌ي مهر و محبت‌هاي عميق بريده شود و عزيزترين كسان بدست فراموشي سپرده شوند.

در حديثي كه از نبي مكرم اسلام حضرت محمّد مصطفي (صلي الله عليه و آله) در اين باره نقل شده است آن حضرت مي‌فرمايد: «وقتي مردم صحنه‌ي قيامت را مشاهده مي‌كنند و دقت حساب و عذاب دردناك را از نزديك مي‌بينند، پدر به سراغ پسر خود رفته و مي‌گويد: پسرم من در دنيا به سود تو كار مي‌كردم و تو را بزرگ كردم، خوراكت دادم و از عرق جبين تو را اداره كردم، لباس بر تو پوشاندم و علم و ادب و قرآن به تو آموختم، همسري برايت اختيار نمودم و تو را بر خود مقدم داشتم، مالم را پس از مرگ برايت گذاشتم، پسر مي‌گويد: پدر جان درست مي‌گويي، حالا چه مي‌خواهي؟ پدر مي‌گويد: پسرم، ترازوي اعمالم سبك است و گناهانم بر آن مي‌چربد، فرشتگان مي‌گويند به يك كار نيك نياز داري تا نجات يابي اينك مي‌خواهم كه يكي از كارهاي نيك خود را به من ببخشي تا ترازوي اعمال نيكم سنگين شود. پسر مي‌گويد: والله پدر من هم مثل تو مي‌ترسم و نمي‌توانم چنين كنم اينجاست كه پدر با چشم گريان و پشيمان از خدماتي كه در حق او روا داشته است بر مي گردد و اين است معناي كلام خدا كه مي‌فرمايد: (فلا أنساب بينهم يومئذٍ و لا يتسائلون) در اين روز خويشاوندي بين مردم نخواهد بود و از حال يكديگر نمي‌پرسند.

بمير اي ملك الموت. عزرائيل صيحه اي مي‌زند كه اگر اين صيحه را مردم پيش از مرگ خود مي‌شنيدند در اثر آن مي‌مردند. وقتي تلخي مرگ در كامش پديدار مي‌شود، مي‌گويد: اگر مي‌دانستم جان كندن اين مقدار سخت و تلخ است، همانا در اين باره با مؤمنين مدارا مي‌كردم

مادر هم نزد فرزند رفته مي‌گويد: آيا تو را در شكم جاي ندادم و حمل نكردم و از پستانم شير ندادم؟ پسر مي‌گويد: راست گفتي، اكنون چي مي‌خواهي؟! مادر مي‌گويد: گناهي از گناهان مرا به گردن بگير، تا بار گناهانم كمي سبك شود و نجات پيدا كنم، فرزند در جواب مي‌گويد: اي مادر دست از سرم بردار كه خودم گرفتارم، مادر با چشم گريان از پسر دور مي‌شود و كسي از حال ديگري نمي‌پرسد.

خلاصه شوهر هم به سراغ همسرش رفته و به او متوسل مي‌شود، اما در نهايت او نيز جواب رد شنيده و با دلي غمگين، افسرده و سرگردان از كنار او مي‌رود».

بنابراين تا زنده هستيم، بايد هرچه سريعتر به خود آمده و كمر همّت را ببنديم و براي آن روز وانفسا چاره‌اي بيانديشيم، تا عاقبت با دستاني پر از خيرات و كوله باري سبك از گناهان و معاصي از اين دنيا فاني رخت بسته و به سراي باقي قدم نهيم.

رها ساختن آخرت و عدم آمادگي براي آن سراي جاويد، فقط به اميد آنكه بازماندگان دستگير رفتگان هستند و خيراتشان شامل مردگان مي‌شود، انديشه‌ي غلطي است كه دل سپردن به آن هرگز به صلاح آينده بشر و سعادت ابدي نمي‌باشد، زيرا اولاً: هيچ تضميني در اين باره وجود ندارد كه بستگانمان به ياد ما باشند و از كارهاي نيك خود ما را بهره مند سازند. ثانياً: قلم تكليف در اين دنيا متوجه خودمان بوده و خداوند انجام آن را از ما خواسته است نه ديگران. ثالثاً: ثوابي كه خداوند از اعمال انجام شده توسط ديگران به ما مي‌دهد، هيچ گاه به اندازه‌ي ثواب اعمالي كه خود انجام مي‌دهيم نمي‌باشد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۴ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

وادى ‏السلام كجاست؟

«وادى‏ السلام» يكى از نام‏هاى بهشت برزخى است. كه ارواح مومنين بعد از مرگ به آنجا مي روند:
«رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ‏وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَلَا رُوحَهُ إِلَى وَادِي السَّلَامِ قِيلَ وَ أَيْنَ وَادِي السَّلَامِ قَالَ بَيْنَ وَادِي النَّجَفِ وَ الْكُوفَةِ كَأَنِّي بِهِمْ خَلْقٌ كَبِيرٌ قُعُودٌ يَتَحَدَّثُونَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُور؛[1] از حضرت ابى عبد اللَّه روايت شده كه فرمود: هر مؤمن كه در شرق يا غرب زمين بميرد خداى تعالى روح او را در وادى السلام محشور كند و برانگيزاند پرسيده شد وادى السلام كجاست فرمود ميان نجف و كوفه گويا مى‏بينم گروه فراوانى نشسته‏ اند بر فراز منبرهائى از نور حديث ميكنند.»

حبّه عرنى مي گويد:  به همراه أمير المؤمنين عليه السّلام به پشت كوفه رفتم، در وادى السّلام ايستاد و گويا با مردمى گفتگو ميكرد، من با او ايستادم تا خسته شدم و نشستم تا خسته شدم و باز ايستادم تا مانند نخست دوباره خسته شدم باز هم نشستم تا خسته شدم باز برخاستم و ردايم را جمع كردم و گفتم: اى امير المؤمنين من از طول ايستادن تو نگرانم ساعتى آسايش فرما، سپس رداء را انداختم تا بر آن بنشيند، بمن فرمود: اى حبّه آنچه رخ داد جز گفتگو و انس با مؤمن نيست. گفتم: اى امير المؤمنين راستى آنها (ارواح مومنين) هم چنين‏ اند؟ فرمود: آرى، و اگر پرده برايت برداشته شود بينى جوقه جوقه گرد هم زانو زده و گفتگو با هم دارند، گفتم بدن هستند يا ارواحند؟ فرمود: ارواحند، هيچ مؤمنى در هيچ جاى زمين نميرد جز بروحش گفته شود، بوادى السّلام برس كه آن البته بقعه ايست از بهشت عدن.[2]
اما براي فهم ربط بهشت برزخي با نقطه اي زمين مادي (ميان نجف و كوفه)، مي توانيم به وجود خودمان مراجعه كنيم.  با ادله روشن و قطعي اثبات شده است كه فهم و درك انسان، از روح اوست. اما هر عمل روح، با قسمتي از بدن ارتباط و تناسب بيشتر دارد. مثلا كسي كه با واقعه اي تلخ مواجه مي شود، روح او متالم مي شود. اين تاثر روحي، در قلب او اثر مي گذارد. به گونه اي كه در بعضي موارد منجر به سكته مي شود. يا استرس و اضطرابي كه روح انسان با آن مواجه مي شود، ضربان قلب را زياد مي كند.

همچنان كه خاطره ها به مغز ما مرتبط است. تا جايي كه اگر ضربه اي به مغز وارد شود، ممكن است، حافظه خود را از دست بدهيم. با اينكه طبق دلايل قطعي، تمام دانسته هاي انسان با روح او شكل گرفته و به همين دليل با تغيير تمام سلول هاي بدن نيز، آن ها ثابت مي مانند.

[1]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏2، ص: 441.
[2]. الكافى ج 3 ص 243.


برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۳ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

چه ربطي بين خلقت شيطان از آتش، و آتش بودن عذاب جهنم است؟

آتشي كه شيطان از آن آفريده شده، همان آتشي نيست كه در جهنم گناهكاران را مي سوزاند:
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى جبرئيل مرا از آتش اطلاع دهيد كه خداوند آن را چگونه آفريده است، جبرئيل گفت: خداوند هزار سال آن را افروخت تا قرمز شد، و بعد هزار سال ديگر سوخت تا سفيد گرديد، و هزار سال ديگر سوخت تا سياه شد. آتش جهنم چنان سياه و تاريك گرديد كه هيچ روشنائى در آن ديده نمى‌‏شود، ولى سوزش آن هم از بين نمى‌‏رود، سوگند به خدائى كه تو را براستى برانگيخت اگر به اندازه سر سوزنى از آن در دنيا ظاهر گردد همه را خواهد سوزانيد. اگر مردى را وارد دوزخ كنند و بعد او را از آنجا بيرون آورند همه اهل زمين را هلاك خواهد ساخت، در آن هنگام كه او را بنگرند و حالات او را مشاهده كنند، و اگر يكى از آن زنجيره‌‏هاى آتشين را كه در قرآن ذكر آنها آمده در كوه‏ها قرار دهند همه ذوب خواهند شد. اگر يكى از خازنان نوزده‏گانه دوزخ بر روى زمين افكنده شود، همه مردم از بوى متعفن آن خواهند مرد.[1]
در حالي كه آتشي كه شيطان (ابليس) از آن آفريده شده، امري بوده كه سبب فخر او شده بود:
وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ؛[2]  و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرّك آتش خلق كرد.
و شيطان نيز يكي از همين اجنه است:
إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ؛[3] ابليس كه از جن بود.
مارج" در اصل از" مرج" (بر وزن مرض) به معنى اختلاط و آميزش است، و در اينجا منظور اختلاط شعله‏هاى مختلف آتش مى‏باشد، زيرا هنگامى كه آتش شعله‏ور مى‏شود گاه به رنگ سرخ، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبى، گاه به رنگ سفيد درمى‏آيد.بعضى گفته‏اند كه معنى" تحرك" نيز در آن هست (از" امرجت الدابة" يعنى" حيوان را در چراگاه رها كردم" زيرا يكى از معانى" مرج" همان مرتع است).باز در اينجا دقيقا براى ما روشن نيست كه آفرينش" جن" از اين آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟[4]
 يعنى از آتش‏هاى مختلف سرخ و  سياه و سفيد. و بعضى گويند: مارج، خالص و صاف از گل و شعله آتشى كه دودى در آن نيست.[5]
 
و بعد از دقت به فرق آتش جهنم، با آتشي كه شيطان از آن آفريده شده، بايد به اين نيز دقت كنيم كه آتش جهنم، تناسب كاملي با انسان دارد. چون خود اوست! و ثمره و حاصل اعمال پليد كافرانه و معاندانه اش!
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ؛[6] بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيّا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند.

[1]. بحار الأنوار ، ج‏67، ص: 393.
[2]. الرحمن آيه 15.
[3]. كهف آيه 50.
[4]. تفسير نمونه، ج‏23، ص: 120.
[5]. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏24، ص: 76.
[6]. بقره آيه 24.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۲ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

تنها چيزي كه پس از مرگ ارواح را مي آزارد

يك دليل اساسي براي عدم تمايل به ترك فوري دنيا در مورد بسياري از

ارواح وجود دارد و آن ديدن صحنه ي عزاداري ، گريه ، نگراني و ناراحتي

عزيزانشان بخاطر از دست دادن آنهاست...

تنهابي تابي وبغض وگريه اطرافيان ونزديكانشان است كه ارواح راميازارد.

ارواح با درك اين مطلب كه عزيزانشان در سوگ از دست دادن آنها نگران و

غمگين وافسرده هستنداذيت شده وعلاقه دارندكه عزيزانشان راتسكين

بدهند...اماچون دست ارواح ازچاره كوتاه است وبه هيچ وسيله نميتوانند

به عزيزانشان بگويند كه برايشان بي تابي نكنند ، اذيت ميشوند...

(عزاداري و ماتم در مراسم تدفين به اين خاطر است كه بازماندگان تصور

ميكنند عزيز خود را براي هميشه از دست داده اند)... اما ارواح مي دانند كه

عزيزانشان را دوباره دردنياي ارواح خواهندديدوشايدهم درطول دوره هاي

بعدي زندگي در اين دنيا با هم مواجه خواهند شد... در واقع ارواح به اين

مسئله واقفند كه عزيزانشان را براي هميشه از دست نداده اند...

اگر بازماندگان اين مطلب را بپذيرند كه جاي عزيز از دست رفته شان

خوب است و آنها فقط از دنياي مادي و پر دغدغه و حقير زميني جدا شده

و به دنيايي دور از بدي و حرص و شكست آدميان پيوسته اند ، در آن صورت

روح احساس رضايت و خرسندي كرده و به راحتي و سريع تر از اين دنياي

خاكي دور مي شوند...



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۲ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

حوادث شب اول قبر



قَالَ النَّبِيُّ ص النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا؛ پيامبر خدا(ص) فرمودند: مردم در خوابند هنگامي كه مردند بيدار مي شوند.[1]


عالم قبر، آخرين منزل دنيا و اولين منزل آخرت است كه هرگز از آن به سمت دنيا بازگشتي نيست. با آغاز مرگ و ورود به قبر، كار دينداري و تكاليف الهي به پايان مي رسد، شك و ترديد برطرف مي شود و ايمان به حقايق آخرت كامل مي شود اما اين ايمان ديگر هيچ سودي نخواهد داشت. ايمان زماني ارزشمند است كه ايمان به غيب باشد وقتي همه چيز آشكار شد و انسان بدون اختيار، تسليم قدرت الهي شد، ايمان ديگر ارزشي ندارد. ديگر چيزي به اعمال صالح اضافه نمي شود؛ مگر آنكه خود، باقيات صالحات بجا گذاشته باشد يا اينكه بازماندگان چيزي برايش بفرستند. گناهي نيز از گناهانش كم نمي شود؛ مگر آنكه اثر اعمال صالح خودش در دنيا هنوز باقي باشد و بتواند كفاره گناهي را تحمل كند يا آنكه كسي برايش استغفار و طلب بخشش نمايد. بنابراين عالم قبر همواره با عذابِ حسرت عجين است. حسرت باور نكردن و ايمان نياوردن. حسرت فرصت هاي از دست رفته . حسرت اعمال به ريا آلوده شده و ... .

شب اول قبر

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِيقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر؛ خداوندا از عذاب قبر و تنگى و فشار قبر بتو پناه ميبرم.»[2]
به محض ورود ميت به قبر، شب اول قبر آغاز مي شود. كه ممكن است تحمل همان سختي هاي اوليه، جهت آشنايي با جهان آخرت، پذيرفتن حقايق هولناكي چون حساب و كتاب، نكير و منكر، برزخ و قيامت و... باشد. لذا سخت ترين شبي است كه ميت تجربه مي كند و گريزي از آن نيست اما چون به شدت متاثر از اعمال و نيات افراد است، مي توان كيفيت آن را به دست خود تغيير داد و از وحشت و فشار آن كاست و بزرگاني چون ائمه معصومين را به فريادرسي طلبيد. لذا هر چند شب اول قبر حتي براي مومن هم سخت است اما با وجود فرشته هاي الهي و اعمال نيك خود مومن و حضرات معصومين، مي تواند براي مومن بسيار آسانتر و بلكه غير قابل مقايسه با شب اول قبر كافر و فاسق باشد.

نكير و منكر

سوالات نكير و منكر از مهمترين حوادث شب اول قبرند. بنابر رواياتي (كه در حد تواترند) اين دو فرشته (كه هيبت زيادي داشته و موجب رعب ميت مي شوند) ماموران خداوند براي بررسي اعتقادات شخص تازه ‌در گذشته هستند. در برخي روايات از اين دو فرشته به «دو نگهبان قبر» تعبير شده است. نكير و منكر در شب اول قبر، وارد قبر مي شوند. يكي در جانب راست و ديگري در جانب چپ متوفي قرار مي گيرد و شروع به پرسيدن سوالاتي از او مي كنند.
اين سوالات راجع به اعتقادات مهم است. سوالاتي مثل: خدايت كيست؟ پيامبر و امامت كيست؟ و جوانيت را در چه راهي صرف كردي؟ و ... مي باشد.

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ يَأْتِيهِ مَلَكَانِ:اَحَدُهُمَا مُنْكَرٌ وَ الْآخَرُ نَكِيرٌ، فَأَوَّلُ مَا يَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ وَ عَنْ وَلِيِّهِ، فَإِنْ أَجَابَ نَجَا، وَ إِنْ تَحَيَّرَ عَذَّبَاه؛ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده است: همانا بنده هنگامى كه داخل قبر خود شود دو ملك نزد او حاضر شوند (يكى منكر و ديگرى نكير است) و اول چيزى كه از وى سؤال كنند (از پروردگار، و پيغمبر، و امام او سؤال نمايند) پس اگر جواب دهد نجات يافته است، و اگر متحير بماند و جواب نگويد عذابش نمايند.»[3]

از امام صادق(عليه السلام) نقل است كه: چون (ميت) در قبر خود داخل شود دو فرشته قبر (نكير و منكر) نزد او آيند در حالى كه موهاى خود را به زمين مي كشند و با پاهاى خود زمين را مي شكافند، صداى ايشان مانند صداى سخت رعد و چشمهايشان مانند برق، خيره‏ كننده چشم است و به او مي گويند: كيست پروردگار تو و چيست دين تو و كيست پيغمبر تو؟ مي گويد: خدا پروردگار من و اسلام دين من و محمد (ص) پيغمبر من است، پس به او مي گويند خداوند تو را در آنچه كه دوست مي دارى و به آن راضى و خشنودى، ثابت و استوار گرداند.[4]
نيز در روايت آمده كه: آن شب كه مرده را در گور نهاده باشند منكر و نكير عليهما السّلام مى‌‏آيند بر روى سياه و چشمهاى أزرق ، و به دندان پيشين زمين مي درند، و همچون رعد مي غرّند، و از هر دو چشمانشان آتش مي جهد، اگر مرده مؤمن و طاعتكار بود عقل و هوشش بجاى بماند و به جواب و حجّت، ايشان را دفع كند و قبر وى باغي گردد از باغ‏هاى بهشت، و اگر كافر و فاسق باشد در ماند و قبرش گودالى گردد از گودالهاي‏هاى دوزخ.[5]
تعابيري همچون « شرّ نكير و منكر » يا « هول نكير و منكر » كه در روايات آمده است، به دليل ترس و اضطرابي است كه با ديدن اين دو فرشته، به سراغ ميت مي‌آيد؛ از اين رو خواندن سوره ملك، براي خلاصي از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخي دعاها نيز خلاصي از اين مرحله دشوار طلب شده است.
همچنين به نزديكان ميت سفارش شده است كه پس از خاكسپاري، ميت را تنها نگذارند و با تلقين به او، در پاسخ دادن به سئوالات نكير و منكر ياري‌اش كنند.[6]

البته در برخي روايات نقل است كه سوال قبر مخصوص همه نيست بلكه فقط از كساني كه داراي ايمان محض يا كفر محض هستند سوال مي شود و حساب و كتاب بقيه موكول به روز قيامت است.
«لَا يُسْأَلُ فِي الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ يُلْهَوْنَ عَنْهُم؛ در قبر سوال نمي شود مگر از كساني كه ايمان خالص يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مي شود.»[7]
اين روايت به صورتهاي ديگر نيز از ائمه معصومين نقل شده است. ابوبكر حضرمي مي گويد از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: از چه كساني در قبرهايشان سوال مي شود فرمود: از كساني كه ايمان خالص يا كفر خالص دارند.[8]
به دليل تناقضي كه اين روايات با دسته اي ديگر از روايات مربوط به عموميت سوال نكير و منكر دارند، بعضي از علما معتقدند كه سوالهاي خاص (بررسي دقيق اعمال) مربوط به مومن محض و كافر محض است و از ديگران فقط راجع به كليات سوال مي شود و از جزئيات در قبر پرسيده نمي شوند.[9]
شايد به دليل همين حساب و كتاب است كه برخي روز قيامت بي حساب و معطلي وارد بهشت يا جهنم مي شوند اما بقيه بايد اعمالشان به دقت مورد محاسبه قرار گيرد.

[1]. بحار الأنوار ،ج‏50 ،134. مجموعه ورام ،ج 1 ،ص 145.
[2]. مكارم الأخلاق،قسمتي از دعاي هر صبح وشام از امام صادق ص 279.
[3]. كشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 273.
[4]. طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتازترجمه‏ج‏2،152.
[5]. شهاب الأخبار با ترجمه،متن،80 ،الباب الاول.
[6]. اصول كافي،‌ باب المسأله في القبر 2/ 634 و 3/201.
[7]. الكافي، ج‏3، 235.
[8]. فروع كافي ،ج2،ص 237.

[9]. عالم برزخ در چند قدمي ما: محمد محمدي اشتهاردي، ص109.

بهشت و جهنم



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۱ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

رفتن بر سر خاك از دنيا رفتگان چه اثري دارد؟

رفتن بر سر خاك از دنيا رفتگان چه اثري دارد؟

بر اساس آيات و روايات، ارتباط خاصي ميان قبر برزخي و قبر خاكي، يعني بين روح انسان در برزخ  و بدن مادي او در قبر خاكي وجود دارد. اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادي كه در  طول زندگي دنيوي با يكديگر يك نوع اتحاد داشته‏اند، سرچشمه مي‏گيرد كه با قطع تعلق روح از  بدن پس از مرگ به كلي از ميان نمي‏رود، بلكه يك نوع ارتباط در حدّ پايين‏تري ميان روح برزخي و  بدن مادي و خاكي وجود دارد، از همين رو، قبر خاكي با قبر و عالم برزخي روح ارتباطي دارد كه  نقاط ديگر اين ارتباط را ندارند، به همين جهت است كه به رغم حضور روح در عالمي فوق ماده،[برزخ] توجه خاصي به بدن مادي و نقطه‏اي كه بدن خاكي در آن است، دارد.

بر اساس ارتباط ميان قبر خاكي و قبر برزخي است كه دستور و احكام خاصي در باب قبر، تشييع  جنازه، كفن، دفن، حرمت قبر، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر  قبور و نظاير آن ها در شريعت اسلامي وجود دارد.
ارتباط روح با قبر خاكي موجب مي‏شود كه بتوان از اين طريق بهتر با روح رابطه برقرار و به او توجه كرده و نيز توجه او را جلب كرد، بدين جهت در روايات تأكيد فراواني بر زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن كريم بر سر قبرها شده، هر چند اين آداب در هر جايي براي مردگان خوب است، ولي به دليل ارتباط قبر برزخي با قبر خاكي بر انجام اين آداب بر سر قبرها تأكيد بيش تري شده و از استحباب بيش تري برخوردار است. امام رضا(ع) فرمود:«هر كس قبر مؤمني را زيارت كند و سوره "انّا انزلناه" را هفت بار، بر قبر او بخواند، خداوند او و صاحب قبر را مي آمرزد».[1]
از طرفي ارواح نيز بر اساس اين ارتباط با بدن مادي و قبر خود از حضور مؤمنان مسرور و شادمان مي‏شوند.
حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «اموات خود را زيارت كنيد ،چون آن‏ها به خاطر زيارت شما خوشحال مي‏شوند. شخص كنار قبر پدر و مادرش بعد از اين كه براي آن‏ها دعا كرد، مي‏تواند حاجات خود را طلب نمايد».[2] در روايات متعددي وارد شده: «وقتي مؤمنان به زيارت اهل قبور مي‏روند، آن‏ها علم به حضورشان پيدا مي‏كنند . از حضور مؤمنان بر سر قبور خود خوشحال مي‏شوند. با آن‏ها اُنس مي‏گيرند. وقتي كه مؤمنان از روي قبر آن‏ها دور مي‏شوند، دچار وحشت مي‏شوند».[3]

خواندن دعا و قرآن و طلب آمرزش براي اموات و زيارت قبور آنان موجب آرامش اهل قبور و بالا رفتن درجه آن‏ها مي‏شود. از امام صادق(ع) سؤال شد: زماني كه شخص بر قبر پدرش و قبر افراد ديگر اعم از اين كه نزديك قبر پدرش باشند يا قبوري كه دورتر هستند، حضور پيدا كند، آيا نفعي براي اهل قبور دارد؟ امام(ع) فرمود: «بله، حضور براي اهل قبور نفع دارد. همان طوري كه براي شما هديه‏ اي آورند، شاد و خوشحال مي‏شويد، آن‏ها هم از حضور شما خوشحال مي‏شوند».[4]

[1]. صدوق من لا يحضره الفقيه، ، ج 1، ص 115، ح 40.صدوق، دارالأضواء، بيروت
[2]. وسائل الشيعه، ج 2، ص 878، ح 5،نشر دارالاحيا التراث العربي، بي تا
[3]. همان، احاديث 4321.
[4]. ميزان الحكمه، ج 2، ص 1200، ح 7988،نشر دارالحديث، قم، 1416 ق



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۰ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious

انسان بعد از مرگ كجا ميرود آيا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

انسان بعد از مرگ كجا ميرود آيا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟

روح پس از آن كه به وسيله فرشته مرگ قبض شد، در جهان ديگري به نام برزخ قرار مي‌گيرد و ارتباط او با دنيا قطع مي‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادي كه در دنيا هستند، امري محال و غيرممكن نيست‌، امّا چنين نيست كه روح هر فردي بتواند با هر كسي كه بخواهد رابطه برقرار كند، چنان كه انسان‌هاي زنده هم نمي‌توانند با ارواح مردگان تماس بگيرند.


آن چه مسلّم است اين كه ارتباط باارواح در عالم بيداري و خواب‌، براي برخي اتفاق افتاده كه به دو مورد اشاره مي‌شود:

الف ـ پيامبر اكرم به سلمان فارسي فرمود: هنگامي كه مرگت نزديك شود، مرده‌اي با تو سخن مي‌گويد در مرضي كه سلمان‌(رض‌) در آن از دنيا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صداي بلند بر مردگان سلام كرد و گفت‌: من سلمان فارسي هستم‌، دوست دارم يكي از شما با من سخن بگويد؛ روح مرده‌اي پاسخ او را داده گفت‌: هر چه مي‌خواهي بپرس‌، سلمان پرسيد:
آيا اهل بهشتي يا دوزخ‌، گفت‌: بهشتي هستم‌، هم چنين او درباره چگونگي مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هايي نمود و پاسخ شنيد، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتين بر زبان جاري كردو جان به جان آفرين تسليم نمود.[1]

ب ـ در يكي از شهرهاي ايران مرد مؤمن و پرهيزكاري از دنيا مي‌رود، مدّتي پس ازمرگ به خواب پسرش مي‌آيد و مي‌گويد: پانصد تومان به فلان فرد بدهي دارم‌، قرض مرا پرداخت كنيد تا مشكل من برطرف گردد، پسر به اين گفته اعتنا نمي‌كند، پس از مدّتي دوباره پدرش را در خواب مي‌بيند و پدر همان تقاضا را تكرار مي‌كند. پسر مي‌گويد: شما نشانه‌اي بدهيد كه يقين كنم بدهكاريد، مي‌گويد: به ياد داري روزي انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو كرديم پيدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، ديوار اطاقك روي چاه منزل خراب شده بود و دو نفري آن را تعمير كرديم‌، انگشتر در لابه‌لاي گِل‌ها در فلان گوشة ديوار است‌، پسر تا از خواب بيدار شد، آن محل را با تيشه‌اي تراشيد و انگشتر را يافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌كار پرداخت نمود.[2]

بنابراين‌، رابطة روح مرده يا افراد ديگر، در مواردي امكان‌پذير است‌، لكن چنين نيست كه در هر شرايطي اين امر تحقق پيدا كند؛ البته از روايات استفاده مي‌شود كه روح مرده در بعضي اوقات‌، به ويژه در شب و روزهايي كه انتظار مردگان براي احسان و نيكي به آن‌ها بيش‌تر است‌، مانند شب‌هاي جمعه و قدر، به خانوادة خود سركشي كرده التماس مي‌كند كه به ياد من باشيد و به من كمك كنيد؛ با سير كردن گرسنه‌اي و يا پوشاندن برهنه‌اي‌، مرا ياري كنيد، ليكن چنين نيست كه بستگان وي نداي او رابشنوند، و اين هشداري است كه بايد به ياد مردگان بود و با انجام كارهاي نيك به نيّت آن‌ها، كمي از مشكلات آن‌ها در جهان برزخ را كاهش داد.

در مورد ديدار روح مرده از بستگان خود، روايات فراوان رسيده كه دو نمونه از آن‌ها در اين جا بيان مي‌شود: 1. اسحاق بن عمّار مي‌گويد: از موسي بن جعفر(ع)پرسيدم‌: آيا روح مؤمن كه مرده‌، به زيارت خانواده خود مي‌آيد، فرمود: آري‌، عرض كردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضيلتي كه مؤمن دارد، بعضي از آن‌ها هر روز به كسان خود سر مي‌زنند، بعضي دو روز يك بار، برخي در سه روز يك مرتبه و كم‌ترين فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سركشي مي‌كند، اسحاق مي‌پرسد در چه ساعتي‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشيد، روح مؤمن وقتي مي‌بيند بستگان او در طاعت وبندگي خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان مي‌شود.[3] در روايت ديگر امام صادق(ع) مي‌فرمايد: هيچ فرد مؤمن و كافري نيست‌، مگر اين كه هنگام زوال شمس‌، به خانه خود مي‌آيد، هنگامي كه خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح مي‌بيند، مسرور مي‌شود و حمد و ثناي الهي به جاي مي‌آورد، ولي كافر اگر خانواده خود را مشغول به كار خير ببيند، باعث حسرت و حُزن او مي‌شود، زيرا خود او به واسطه ترك اعمال خير، گرفتار عذاب شده‌.[4]

[1]. بحارالانوار، علامه مجلسي‌، ج 22، ص 374، نشر مؤسسه وفأ، بيروت‌.
[2]. معاد، مرحوم فلسفي‌، ج 1، ص 323، نشر معارف اسلامي‌.
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسي‌، ج 6، ص 257، نشر موسسة وفأ، بيروت‌.
[4]. همان.



برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۰:۱۰ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious