از اينجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذاريد روي هواي نفس، قدم دوم در بهشت است.
بهشت با سختيها پيچيده شده است و جهنّم با شهوات
«أَنَّ الْجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ» اگر بخواهي بهشت بروي، بايد سختي بكشي! چون بهشت محفوف و پيچيده به چيزهايي است كه شهوت، غضب و وهم آن را نميخواهد، نفس از آن كراهت دارد و متنفّر است. هم شهوت متنفر است، هم هواي نفس از اين عمل بيزار است. بهشت محفوف به اين چيزها است. جهنّم درست برعكسش محفوف به شهوات است. يعني آن چيزهايي كه دلت ميخواهد، چيزهايي كه شهوتت و غضبت ميخواهد.
وافضيحتاي بعد از آن، عمل ميماند و رسواييهاي سنگين قبر و قيامت و در آخر كار هم جهنم در پيش است، واي بر كساني كه خلوت ها را امن و دور از ديد ديگران ديده و به هر عملي دست مي زنند ،واي بر ما و بر اعمال ما كه تا ابد وبال گردن ما هستند .
آيا خيال كرده اي كه در دنيا كيف كردي و لذّت بردي؟ بدان كه جهنم محفوف است به همين شهوات و همين كيفها! يعني همين عملهاي قبيحهاي كه انسان در دنيا انجام ميدهد، باعث افتادن به جهنّم است.
در قبر و قيامت ديگر چه مجال ندامت و بازگشت است؟ آنجا به اجبار بايد بايستي و نظاره كني و ديگران هم ببيند ديگر نه جاي فراري هست نه حجابي كه پشت آن پنهان شوي.
پس الان كه وقت باقيست بكوشيم تا حداقل كمتر افتضاح به بار بياوريم اين كارهاي ما از بين نميرود ما همه را دوباره خواهيم يافت همانگونه كه در حال انجامش بوديم با اين تفاوت كه همه حاظران و ناظران ميبينند همان ها كه با گستاخي وجودشان را ناديده گرفتيم و در خلوت ها به انواع خبائث دست زديم و در عيان چهره اي ديگر آراستيم.
مستدرك الوسائل، محدث نوري ج 8، ص 464، 93- باب استحباب الحياء ... ص 1.
بهشت و جهنم
[2]. سوره مباركه زخرف، آيه 38
بهشت و جهنم
در خطبه 20 حضرت علي عليه السلام به غفلت و بيتوجهي مردم پرداخته است و با بيان شرايط سخت پس از مرگ، انسان را از غفلت برحذر داشته است . حضرت ميفرمايد:
" فَإنَّكُمْ لَوْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ ماتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ اطَعْتُمْ؛ اگر مىديديد آنچه را كه مردگانتان پس از مرگ ديدهاند، بيتابى مىنموديد و وحشت و اضطراب بر شما چيره مىشد ."
حتما همه شما در قبرستان، هنگام دفن ميتي حضور داشتهايد. در آن حال فردي را نظارهگريم كه تا ساعاتي قبل زنده بود و قادر به انجام هر كاري بود ولي اكنون به موجودي بي حركت و خاموش تبديل شده است . البته اين حالات، ظاهر امر است چرا كه در باطن اتفاقاتي در حال رخداد است كه ما نميبينيم و ميّت آن وقايع را درك ميكند. بر اساس روايات، در اين حال آن فرد داد و فرياد هم ميكند اما كسي نميشنود. حضرت علي عليه السلام در اين فراز به اين نكته اشاره ميكنند كه شما كه زنده هستيد متوجه نميشويد چه بر سر آن مرده ميآيد و اگر ميديديد به وحشت و اضطراب ميافتاديد.
حال اين سوال پيش ميآيد كه چرا انسان پس از مرگ دچار وحشت و اضطراب ميشود؟!
حضرت علي عليه السلام در اين فراز به اين نكته اشاره ميكنند كه شما كه زنده هستيد متوجه نميشويد چه بر سر آن مرده ميآيد و اگر ميديديد به وحشت و اظطراب ميافتاديد.
به نظر ميرسد كه بنا بر آن فرمايش حضرت علي عليه السلام كه مردم مردگانند و وقتي ميميرند زنده ميشوند؛ انسان پس از مرگ به هوشياري ميرسد و اين هوشياري براي او رنجآور و سخت ميباشد. چرا كه چيزهايي را كه در طول زندگي خود شنيده و خوانده بود و نسبت به آن بيتوجه بوده حال برايش عينيت يافته، ولي افسوس كه دستش از دنيا كوتاه شده و زمان كاشتن پايان يافته و ديگر زمان درو كردن است .
از شواهد و منابع اسلامي چنين بر ميآيد كه يكي از شديدترين شكنجههاي روح پس از جدايي از جسم، اينست كه چرا در طول زندگي اعمال و فعاليتش اندك بوده است . چرا كه چنين كسي، پس از مرگ شاهد تباهي زندگي خود خواهد بود و اين حس تهي بودن براي فرد ترس و وحشت ايجاد ميكند.
اگر انسان متوجه مرگ و رفتن باشد براي به دست آوردن جاه و مقام، متوسل به دروغ، تهمت و آبرو ريختن مردم نميشود . و هزاران گناه ديگر كه متاسفانه انسان براي به دست آوردن اين دنياي فاني مرتكب آن اعمال ناپسند ميشود و خود را گرفتار درد و رنج و عذاب الهي در قبر و قيامت مينمايد .
" وَلَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيبٌ ما يُطْرَحُ الْحِجَابُ ؛ ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ ديدهاند، اكنون از چشم شما پنهان است و به زودى پردهها بالا خواهد رفت."
حضرت در اين فراز به كساني كه زنده هستند هشدار ميدهند كه بدانيد آنچه كه اكنون مردگانتان ديدهاند و شما نميبينيد به زودي براي شما نيز آشكار ميشود. كنايه از اين كه بيدار باشيد چون قرار نيست شما در اين دنيا جاودان باشيد بلكه نوبت مرگ شما هم ميرسد و آنگاه پردهها از مقابل چشمانتان فرو ميافتد. اكنون كه زنده هستيد و فرصت اندوختن توشه داريد تلاش كنيد كه مسير، سخت و فرصت كم است. بنا بر فرمايش حضرت علي عليه السلام فرصتها همانند ابر در گذرند. زود باشد كه بانگ برآيد كه بايد بروي.
حضرت در اين فراز به كساني كه زنده هستند هشدار ميدهند كه بدانيد آنچه كه اكنون مردگانتان ديدهاند و شما نميبينيد به زودي براي شما نيز آشكار ميشود. كنايه از اين كه بيدار باشيد چون قرار نيست شما در اين دنيا جاودان باشيد بلكه نوبت مرگ شما هم ميرسد و آنگاه پردهها از مقابل چشمانتان فرو ميافتد.
" وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إنْ ابْصَرْتُمْ، وَ اسْمِعْتُمْ، إنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِيتُمْ إنِ اهْتَدَيْتُمْ ؛ آن حقايق را به شما نيز نشان دادند، ولى ديدن نخواستيد و به گوش شما رسانيدند، ولى شنيدن نخواستيد. راه را به شما نمودند، ولى ره يافتن نخواستيد.
بِحَقِّ اقُولُ لَكُمْ: لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ، وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ، وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إلا الْبَشَرُ ؛
به حق مىگويم كه :
عبرتها و اندرزها بر شما آشكار بود و از آنچه مىبايد دورى جوييد شما را منع كردند و پس از ملائكه، كه رسولان آسماناند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننمايد."
حضرت در اين فراز از خطبه به اين نكته اشاره ميكنند كه آن حقايق پشت پرده از طريق پيامبر و امام براي شما گفته شد ولي گوش نداديد و به آن توجه نكرديد و به دنبال هوا و هوس و پاسخگويي خواهشهاي نفساني خود بوديد.
آيا هيچ فكر كردهايد كه چرا رفتن به قبرستان مستحب شمرده شده است؟!
آيا به اين سيره رسول اكرم صلي الله عليه و آله توجه كردهايد كه چرا در تشييع جنازه و مراسم تدفين، حتما شركت ميكردند؟!
بنا بر آن فرمايش حضرت علي عليه السلام كه مردم مردگانند و وقتي ميميرند زنده ميشوند؛ انسان پس از مرگ به هوشياري ميرسد و اين هوشياري براي او رنجآور و سخت ميباشد. چرا كه چيزهايي را كه در طول زندگي خود شنيده و خوانده بود و نسبت به آن بيتوجه بوده حال برايش عينيت يافته، ولي افسوس كه دستش از دنيا كوتاه شده و زمان كاشتن پايان يافته و ديگر زمان درو كردن است .
چون اين موارد به انسان يادآوري ميكند كه اين دنيا محل گذر است و قرار نيست كسي در اين دنيا بماند، و روزي هم نوبت به ما ميرسد. اگر در مسئله مرگ تامل داشته باشيم قطعا نسبت به اعمال و رفتارمان دقت خواهيم داشت و شاهد اين همه ظلم و ستم و جنايت نخواهيم بود. وقتي انسان به اين مورد توجه و يقين داشته باشد كه روزي از اين دنيا خواهد رفت و بايد پاسخگوي اعمالش باشد ديگر از هر راهي به دنبال ثروت اندوزي نميرود و فقط از راه حلال كسب درآمد ميكند.
اگر انسان متوجه مرگ و رفتن باشد براي به دست آوردن جاه و مقام، متوسل به دروغ، تهمت و آبرو ريختن مردم نميشود. و هزاران گناه ديگر كه متاسفانه انسان براي به دست آوردن اين دنياي فاني مرتكب آن اعمال ناپسند ميشود و خود را گرفتار درد و رنج و عذاب الهي در قبر و قيامت مينمايد .
منبع:
نهج البلاغه، خطبه 20، ترجمه عبدالحميد آيتي
در جامعه امروزي ما هم زنا زياد شده و هم استمناء و كسي ديگه به گناه بودن آن توجهي نداره چه برسه به كبيره بودن آن. البته اين امر غير ارادي است چون انقدر اوضاع فرهنگي جامعه نابسامان هست كه جوانان رو مجبور به گناه ميكنه.
به طور قطع خود ارضايي يكي از گناهان است . در اين زمينه برخي از عالمان ديني و اخلاقي نسبت به كبيره بودن آن نيزتاكيد نموده اند. از ميان ايشان خصوصا مرحوم شهيد آيت الله دستغيب در كتاب خويش گناهان كبيره فصلي را گشوده و بر بزرگي آن تاكيد نموده است .
از نظر شرعي، ملاك كبيره بودن يك عمل، وعده عذاب از جانب پروردگار مي باشد. در اين زمينه امام صادق (ع) و در ضمن روايتي از عذابي دردناك براي فاعل آن خبر داده است.
آن حضرت(ع) فرموده است:
سه دسته از مردمان اند كه خداي متعال در روز قيامت به ايشان نگاه رحمت نمي افكند، آنها را تذكيه نمي نمايد و عذابي دردناك براي ايشان فراهم نموده است،
1-كسي كه موي سپيد خود را مي كند ،
2- كسي كه با خود نكاح (استمناء) مي نمايد و
3-كسي كه مفعول واقع مي شود.
به فرض صغيره بودن گناه خود ارضايي در صورت عدم تكرار، ملاك ديگر كبيره بودن گناه، تكرار و به تعبير روايات اصرار بر آن است ، به همين دليل چون به طور معمول، خود ارضايي، در افرادي كه به آن گرفتارند ، به صورت عادت و اعتياد در مي آيد ، تبدبل به گناه كبيره مي شود.
البته حرمت و بزرگي گناه خود ارضايي در حد گناهاني همچون زنا و لواط نيست، ولي در عين حال شرايط آن به گونه اي است كه مي توان گفت: ضررهاي بدني و رواني آن از اين دو معصيت بيشر است ؛ زيرا موقعيت براي آنها هميشه مهيا نيست، ولي موقعيت براي خود ارضايي و عادت به آن هميشه مهيا مي باشد
جايگزين استمنا و زنا در قرآن ، متعه و نكاح است .
متعه : در آيه 24 و 25 در سوره نسا آمده ، فمستعتهم يعني چنانچه از آنها تمتع برديد ، متعه كسي است كه تمتع مي برد به بها و زمان معين . متعه جايگزين استمنا است .
ازدواج جايگزين زنا است .
عواقب سوء و پيامدهاى منفى استمنا يا خودارضايي
عواقب سوء و پيامدهاى منفى و عملى اين گناه جداى از آن كه معصيت است، فراتر از آن است كه بتوان آنها را برشمرد، بلكه فقط به چند مورد از آن اكتفا مىكنيم:
1- پيامدهاى جسمانى: ضعف چشم و بينايى، تحليل رفتن قواى جسمانى، عقيم شدن و ناتوانى در توليد مثل، پيرى زودرس، ضعف مفاصل، لرزش دست، زشتى چهره و از بين رفتن طراوت صورت.
2- پيامدهاى روحى و روانى: پشيماني، ضعف حافظه و حواس پرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه گيرى، افسردگى، بى نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى و بداخلاقى و تندخويى، كسالت دائمى، ضعف اراده.
3- عوارض اجتماعى: ناسازگارى خانوادگى، بى ميل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانى در ارتباط با جنس مخالف و همسر، بى غيرت شدن، احساس طرد شدن، از بين رفتن عزت، پاكى، شرافت و جايگاه اجتماعى، دير ازدواج كردن و لذت نبردن از زندگى مشترك.
بياد داشته باشيد كه امام زمان(عج) از اعمال شما باخبر ميشوند و وقتي گناه
ميكنيد برايتان گريه ميكنند پس ببينيد چه كسي را مي خواهيد بگريانيد.
اين رو هم بدونيد كه ظهور حضرت انشالله بسيار نزديك است،
پس بايد خودمون رو براي ظهور حضرت فراهم كنيم،
حواسمون باشه كه "امام حسين(ع) را منتظرانش كشتند!".
رسول خدا (ص):
هر كس با دست شهوتش را بيرون كند ملعون است.
(گناهان كبيره جلد2 صفحه 292)
شخصي از امام صادق(ع) در مورد استمناء (خود ارضايي) سوال كرد فرمود:
گناه بزرگي است كه خداوند در قرآن از آن نهي فرموده است و
اگر بدانم كسي چنين كاري مي كند با او هم غذا نمي شوم.
امام صادق (ع) در باره مردي كه با چهارپايان نزديكي مي كند يا از راه ماليدن آلت
تناسلي با دست جنب ميشود فرمود : اين كارها و شبه آن زنا هستند.
(وسائل الشيعة ج : 20 ص : 352 بَابُ 28- بَابُ تَحْرِيمِ الِاسْتِمْنَاءِ حديث25805)
روزي فرا خواهد رسيد كه همه ي گناهان انسانها جلوي چشمانش ظاهر ميشن
روزي كه پشيماني سراسر وجود انسان رو فرا ميگيره، ولي ديگه اين پشيماني
سودي نخواهد داشت، پشيماني در اين دنيا چاره سازه پس تا دير نشده
از انجام گناه توبه كن، در هر سه ثانيه يك نفر از دنيا ميره، شايد نفر بعدي
شما باشيد، دست از انجام گناه بكش كه خدا شاهد همه اعمال ماست
با توجه به آيات قرآن، افراد ساكن در جهنم، داراي ويژگي هايي هستند كه اگرچه نمي توان ترسيم دقيقي از چهره آنان به عمل آورد، اما با دقت در اين خصوصيات، تا حدودي مي توان به دورنمايي از وضعيت آنان دست يافت. برخي از اين ويژگي ها عبارت اند از:
1. اين كه تمام بدن جهنميان، از جمله صورتشان، هيزمي براي شعله ور كردن آتش جهنم بوده و بر اساس آياتي از قرآن كريم، ماده اوليه و يا هيزم آتش جهنم، تركيبي از سنگ ها و پيكر ساكنان دوزخ است.
[ بقره، 24؛ تحريم، 6؛ "وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ"؛ آل عمران، 1]
2. آنان، داراي پوششي سراسري از گدازه هاي آتشين هستند كه تمام بدنشان را فرا گرفته و علاوه بر آن، مواد مذابي بر سر و صورت آنان فرو مي ريزد.
[ حج، 19؛ "فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُۆُسِهِمُ الْحَميم"]
3. نبايد تصور كرد كه چهره دوزخيان، با زندگي در آتش سازگار شده و آسيبي از آن نخواهد ديد؛ زيرا به تعبير قرآن، بعد از آن كه آتش، چهره هايشان را فرا گرفت، آنان "كالح" خواهند شد
[ مۆمنون، 104؛ "تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُون"] كه "بسيارى از مفسران آن را چنين تفسير كردهاند كه بر اثر شعلههاى آتش، پوست صورت آنها در هم كشيده مىشود به طورى كه لب ها از هم باز مي ماند".[ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 14، ص 330،]
همچنين، بر پيشاني ها و پهلوها و پشت هايشان، با اموالي كه از حرام به چنگ آمده و در راه صحيح مصرف نشده، داغ گذاشته خواهد شد و اثر آن بر چهره هاشان باقي خواهد ماند.
[ توبه، 35؛ "يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُم".]
4. با اين حال، فيزيولوژي بدن دوزخيان مانند دنيا نيست كه با يك بار سوختن كامل، از بين رفته و نابود شوند، بلكه حتي قرن ها اقامت در دوزخ و انواع مجازات هايي كه اجزاي دروني بدن آنان را تكه تكه مي كند،چهره دوزخيان براي دوستان و آشنايانشان قابل شناسايي و تشخيص بوده، به گونه اي كه با يكديگر به گفت و گو مي نشينند و از اين كه برخي از سعادت منداني كه در تصور آنان، افرادي شرور بوده اند را كنار خود نمي يابند، ابراز تعجب مي كنند، و حتي به تصريح قرآن، بهشتيان نيز مي توانند نگاهي به دوزخ داشته و وضعيت دوستان سابق خود را مشاهده كردهو با دوزخيان گفت و گويي نيز داشته باشند
در همين راستا، پوست بدن و چهره آنان به قدرت خداوند، ويژگي ترميم شونده داشته و همواره به حالت اول خود بازخواهد گشت، تا عذابشان ادامه يابد.
[ نساء، 56؛ "إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ".]
شايد در گذشته، تصور چنين موضوعي دشوار بود، اما اكنون كه انسان نيز توانسته است با دانش محدود خود، موادي را توليد كند كه در صورت آسيب ديدن، توانايي ترميم خويش را دارد، آسان تر مي توان وضعيت دوزخيان را دريافت و نبايد قدرت نامحدود پروردگار را كمتر از توان بشر بدانيم. ...
5. به همين دليل، چهره دوزخيان براي دوستان و آشنايانشان قابل شناسايي و تشخيص بوده، به گونه اي كه با يكديگر به گفت و گو مي نشينند[ ص، 61- 55.]
و از اين كه برخي از سعادتمنداني كه در تصور آنان، افرادي شرور بوده اند را كنار خود نمي يابند، ابراز تعجب مي كنند،
[ ص، 62؛ "وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرار".]
و حتي به تصريح قرآن، بهشتيان نيز مي توانند نگاهي به دوزخ داشته و وضعيت دوستان سابق خود را مشاهده كرده
[ صافات، 55- 51؛ "قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرينٌ ....فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيم".]
و با دوزخيان گفت و گويي نيز داشته باشند[مدثر، 47-40.]
البته، رواياتي نشانگر آن است كه مجرمان با وضعيتي متناسب با جرمشان به جهان آخرت گام برمي دارند؛ نظير اين كه خود بزرگ بينان، به صورت تحقير آميز با چهره اي چون انسان و اندامي به اندازه مورچگان محشور مي شوند،
[ حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعة، ج 15، ص 378، ح 20795]
اما در همان روايات تصريح شده است كه اين وضعيت تنها تا پايان حسابرسي و روشن شدن تكليف انسان ها در بهشتي يا دوزخي بودنشان ادامه دارد،
[ شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ج 1، ص 280]
بهشت و جهنم
مدّت زندگى بهشتيان در بهشت چقدر خواهد بود؟
قرآن كريم در آيات بسيارى اين سؤال را جواب داده و تأكيد كرده است
كه زندگانى بهشتيان در بهشت جاويدان و هميشگى خواهد بود.
در آيه ۸۲ سوره بقره آمده است كه:
«و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند اهل بهشت هستند
و در آن جاويدان خواهند بود.»
در آيه ۱۳ سوره نساء هم مى خوانيم:
«هر كس از خدا و پيامبرش اطاعت كند، خداوند وى را در باغ هايى از بهشت وارد مى كند كه همواره آب در زير درختانش جارى است. اهل بهشت براى هميشه در آن مى مانند و اين پيروزى بزرگى است.» پس اهل بهشت براى هميشه در بهشت خواهند ماند و بهره مندى آنان از لذّت هاى بهشت پايانى نخواهد داشت.