موقعيت وحشتناك جهنم
خداوند،
موقعيت وحشتناك جهنم را بسيار هولناك ترسيم مي كند، به گونه اي كه هفت بند
انسان از شنيدن آن به لرزه مي افتد و قلبها وحشت زده مي شوند تا گمراهان و
تجاوزگران از خواب غفلت بيدار شده و دست از گناه و معصيت بكشند و بدانند
كه آفروزينه ي شعله جهنم انسانها و سنگها هستند. خداوند مي فرمايد:
«يا
ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس والحجارة عليها
ملائكة غلاظ شداد لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون؛
اي
مؤمنان! خود و خانواده ي خويش را از آتش دوزخي بر كنار داريد كه افروزينه ي
آن انسانها و سنگها است. فرشتگاني بر آن گمارده شده اند كه خشن و سختگير و
زورمند و توانا هستند. از خدا در آنچه بديشان دستور داده است نافرماني نمي
كنند و همان چيزي را انجام مي دهند كه بدان مأمور شده اند» (تحريم/6).
دوزخ،
آتشهاي سيري ناپذير دارد و هر چه در آن انداخته شود، فرو مي بلعد و تا
هنگامي كه در آن جاي خالي وجود دارد، دايما تقاضاي افزون دارد.
و مي
فرمايد:
«يوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزيد؛ روزي به دوزخ خواهيم گفت آيا پر شده اي؟! و دوزخ مي گويد: مگر افزون بر اين هم هست» (ق/30).
مجاهد
مي گويد: در اينجا سخني و گفتگويي رخ نمي دهد بلكه تمثيلي است براي بيان
حال جهنم كه آنقدر پر مي شود تا جايي خالي باقي نماند. خوراكشان "زقوم" است
و آن درختچه اي است بدبو و تلخ مزه از بدترين نوع درختان، خداوند در سوره ي
صافات 62 تا 67 مي فرمايد:
"آيا آن كه با آن بهشتيان را پذيرايي مي كنند،
بهتر است، يا درخت زقوم. ما آن را مايه ي رنج و محنت ستمگران كرده ايم.
زقوم درختي است كه در ته دوزخ مي رويد. شكوفه و ميوه ي آن انگار كله هاي
شياطين است. دوزخيان از آن مي خورند و شكمها را پر و آكنده مي سازند. سپس
آب داغ كثيف و آلوده را بر آن مي نوشند".
لباس دوزخيان از آتش است.
خداوند در سوره ي حج آيات 19 تا 22 مي فرمايد: "اينان كه دو دسته ي مقابل
هم مي باشند در باره ي (ذات و صفات) خدا به جدال پرداخته و به كشمكش نشسته
اند. كساني كه كافرند جامه هايي براي آنان از آتش بريده (و دوخته) شده است.
از بالاي سرهايشان (بر آنان) آب بسيار گرم و سوزان ريخته مي شود. (اين آب
جوشان آن چنان در بدنشان نفوذ مي كند كه) آنچه در درونشان است بدان گداخته و
ذوب مي گردد و هم پوستهايشان و تازيانه هايي از آهن براي (زدن و سركوبي)
ايشان (آماده شده) است. هر زمان كه دوزخيان بخواهند خويشتن را از غم و
اندوه عظيم آتش برهانند، بدان برگردانده شوند (و آمرانه بديشان گفته مي شود
كه) بچشيد عذاب سوزان را".
ابو هريره حديثي از پيامبر (ص) روايت مي كند كه پيامبر (ص) فرمود:
«ان الجحيم ليصب علي رؤسهم فيفذ الحميم حتي يخلص الي جوفه فيسلت ما في جوفه حتي يمرق من قدميه وهو الصهر ثم يعاد كما كان؛
گدازه هاي سوزنده ي جهنم بر سر جهنميان ريخته مي شود. اين آب سوزان از
پوست عبور كرده و به درون مي رسد و تمام محتويات آن را بيرون مي كشد تا
اينكه به پاهايش برسد. اين گداختن و ذوب كردن است. بعد به حالت اوليه
برگردانده مي شود. آتش دوزخ از هر طرف جهنميان را در بر گرفته و به محاصره ي
خود در مي آورد و داراي طبقات ولايه هاي متراكم است.
خداوند در
سوره ي اعراف آيه 40 مي فرمايد:
"بيگمان كساني كه آيات ما را تكذيب مي كنند
و خويشتن را بالاتر از آن مي دانند كه بدانها گردن نهند، در هاي آسمان بر
روي آنان باز نمي گردد و به بهشت وارد نمي شوند مگر اينكه شتر از سوراخ
سوزن خياطي بگذرد اينچنين ما گناهكاران را جزا و سزا مي دهيم". در سوره ي
زمر آيه 16 مي فرمايد:
«لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ذلك يخوف الله به عباده يا عباد فاتقون؛ بالاي
سرشان سايبانهايي از آتش و در زير پاهايشان سايبانهايي از آتش دارند. اين
چيزي است كه خداوند بندگان خود را از آن مي ترساند. پس اي بندگانم خويشتن
را از (عذاب) من بپرهيزيد».
جهنميان نه مي ميرند و نه استراحت دارند و نه از زندگي آسوده برخوردار هستند
(و يتجنبها الأشقي* الذي يصلي النار الكبري* ثم لايموت فيها ولا يحيي؛
و بد بخت ترين فرد از آن دوري خواهد گزيد.
آن كسي كه داخل عظيم ترين و
(هولناكترين) آتش خواهد شد و بدان خواهد سوخت سپس در آن آتش نه مي ميرد ونه
زنده مي شود» (اعلي:11-13). جهنميان محروم از رحمت خدا و بي بهره از لقاي
پروردگارند. (كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون؛ هرگز!
هرگز! قطعا آنان در آن روز از (رحمت) پروردگارشان محروم و مطرودند» و اين
شديد ترين نوع شكنجه و عذاب مي باشد.
و در اين باره پروردگار مي فرمايد:
(ان الذين كفروا بآياتنا سوف نصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقوا العذاب ان الله كان عزيزا حكيما؛ بيگمان
كساني كه آيات و دلايل ما را انكار كرده و انبياء ما را تكذيب نموده اند
بالاخره ايشان را به آتش شگفتي وارد مي گردانيم و بدان مي سوزانيم هر زمان
كه پوستهاي (بدن) آنان پخته شود پوستهاي ديگري بجاي آنها قرار مي دهيم تا
مزه ي عذاب را بچشند. خداوند، توانا و حكيم است» (نساء/56).
در اين آيه
آمده كه هرگاه پوست بدنشان سوزانده شود، خداوند پوستهاي ديگري بجاي آنها مي
روياند و علتش اين است كه رگهاي عصبي كه احساس درد و سوزش مي كنند، در زير
پوست قرار دارند و ساير عضلات و رگها و اعضاي داخلي بدن چندان احساس درد
نمي كنند به همين خاطر پزشك به خوبي مي داند كه سوختگي پوست و سطح بدن، درد
و سوزش بسياري دارد. اما سوختگيهاي عمقي كه به رگها و درون بدن سرايت
كرده، با وصف اينكه بسيار خطرناك و كشنده است، اما چندان دردناك و زجر آور
نمي باشد. خداوند پاك خطاب به ما بندگان مي فرمايد:
هرگاه آتش جهنم پوستي
را كه داراي سيستمهاي عصبي است، بسوزاند، خداوند دوباره و پي در پي آن را
باز مي گرداند تا درد و عذاب و شكنجه ي بيشتري را بچشد و در اينجا حكمت
خداوندي آشكار مي شود، پس از آنكه انسان آن را بشناسد و «كان الله عزيزا حكيما؛
خداوند قدرتمند و حكيم و داناست».
شدت هول و هراس و مصيبت به حدي است كه
گناهكار آرزو مي كند، خويشتن را به دوستان و آشنايان و... باز رهاند؛ ولي
نه فدا كردن سود مي بخشد و نه تمنا ها و آرزوها اثر بخش خواهد بود. (يود المجرم لو يفتدي من عذاب يومئذ ببنيه* و صاحبته و اخيه* و فصيلته التي توؤيه* و من في الارض جميعا ثم ينجيها؛ شخص
گناهكار آرزو مي كند كاش مي شد براي رهايي خود از عذاب آن روز، پسران خود
را فدا سازد هم چنين همسر و براردش را و حتي تمام كساني راكه در روي زمين
هستند (همگي را فدا كنند) تا اينكه مايه ي نجاتش شود» (معارج/ 11-15).
جايگاه جهنم در قرآن
جهنم كمينگاه
خداوند در سوره نبأ آيات 21 تا 25، جهنم را كمينگاه بزرگ معرفي مي كند و مي فرمايد:
«إن جهنم كانت مرصادا* للطاغين مآبا * لابثين فيها أحقابا * لا يذوقون فيها بردا و لا شرابا * إلا حميما و غساقا* جزاء وفاقا؛ جهنم
كمينگاهى است بزرگ! و محل بازگشتى براى طغيانگران! مدتهاى طولانى در آن مى
مانند. در آنجا نه چيز خنكى مى چشند، و نه نوشيدنى گوارايى.
جز آبى سوزان و
مايعى از چرك و خون! اين مجازاتى است موافق و مناسب (اعمال آنها)».
"مرصاد" اسم مكان است به معنى جايگاهى كه در آن كمين مى كنند،" راغب" در
"مفردات" مى گويد: "مرصد" (بر وزن مرقد) و "مرصاد" هر دو يك معنى دارند، با
اين تفاوت كه "مرصاد" به مكانى گفته مى شود كه مخصوص كمين است. در اينكه
چه كسى در دوزخ در كمين طغيانگران است گفته اند: فرشتگان عذاب، زيرا طبق
آيه 71 سوره مريم، همه انسانها اعم از نيك و بد از كنار دوزخ، يا از بالاى
آن عبور مى كنند (و إن منكم إلا واردها كان على ربك حتما مقضيا).
در اين گذرگاه عمومى و همگانى فرشتگان عذاب در كمينند و دوزخيان را مى
ربايند! معروف ميان مفسران اين است كه منظور از" احقاب" در اينجا اين است
كه مدتهايى طولانى و ساليان دراز پى در پى مى آيد و مى گذرد، بى آنكه پايان
يابد، و هر زمانى كه مى گذرد زمان ديگرى جانشين آن مى شود.
در بعضى از
روايات نيز آمده است كه اين آيه درباره گنهكارانى است كه سرانجام پاك مى
شوند و از دوزخ آزاد مى گردند نه كافرانى كه مخلد در آتشند. سپس به گوشه
كوچكى از عذابهاى بزرگ جهنم اشاره كرده، مى افزايد: آنها در آنجا نه چيز
خنكى مى چشند كه گرماى وحشتناك دوزخ را فرو نشاند و نه نوشيدنى گوارايى كه
عطش شديد آنها را تسكين بخشد"
(لا يذوقون فيها بردا و لا شرابا؛ نبا/24)،
«جز آبى سوزان، و مايعى از چرك و خون» (إلا حميما و غساقا) و جز سايه دودهاى غليظ و داغ و خفقان آور آتش كه در آيه 43 سوره واقعه آمده است (و ظل من يحموم)."
حميم" به معنى آب بسيار داغ و " غساق" به معنى چرك و خونى است كه از زخم
جارى مى شود و بعضى آن را به معنى مايعات بد بو تفسير كرده اند.
اين در
حالى است كه بهشتيان از چشمه هاى گواراى شراب طهور به وسيله پروردگارشان
سيراب مى شوند (و سقاهم ربهم شرابا طهورا) (دهر/ 21) و نوشيدنيهايى در ظرفهاى زيباى بهشتى است كه مهر بر آن نهاده شده، مهرى كه از مشك است (ختامه مسك ،مطففين/
26).
ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟ و از آنجا كه ممكن است وجود اين
كيفرهاى سخت و شديد در نظر بعضى عجيب آيد در آيه26 سوره نبا مى افزايد:
«اين مجازاتى است موافق و مناسب اعمال آنها» (جزاء وفاقا).
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه آنها در اين دنيا قلبهاى مظلومان را سوزاندند،
روح و جان آنها را به آتش كشيدند و با ظلم و ستم و طغيان خود بر كسى رحم
نكردند، سزاوار است كه در آنجا كيفرشان چنان باشد، و نوشابه هايشان چنين!
اصولا
همان گونه كه بارها تاكيد كرده ايم از آيات قرآن استفاده مى شود كه حد اقل
بسيارى از كيفرهاى قيامت تجسمى است از اعمال دنياى انسانها، چنان كه در
سوره تحريم آيه 7 مى خوانيم: «يا أيها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم إنما تجزون ما كنتم تعملون؛ اى
كافران امروز عذر مخواهيد، چرا كه جزاى شما تنها اعمالى است كه انجام مى
داديد» (كه اكنون تجسم يافته و در برابر شما حضور پيدا كرده).
سپس به توضيح
علت اين مجازات پرداخته، مى فرمايد:
«اين به خاطر آن است كه آنها اميدى به
حساب و ترسى از عقاب خداوند نداشتند» (إنهم كانوا لا يرجون حسابا، نبا/27)
و همين بى اعتنايى به حساب و روز جزا مايه طغيان و سركشى و ظلم و ستم آنها
شد، و آن ظلم و فساد چنين سرنوشت دردناكى را براى آنان فراهم ساخت. در
حقيقت عدم ايمان به حساب عاملى است براى طغيان، و آن هم عاملى است براى آن
كيفرهاى سخت.
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص) نقل شده است كه فرمود:
«هذه الاية اشد ما فى القرآن على اهل النار؛
اين آيه شديدترين آيه اى است كه در قرآن مجيد درباره دوزخيان آمده است» (
تفسير" كشاف" جلد 4 صفحه 690). اين حديث در تفسير "صافى" ذيل آيه مورد بحث
نيز آمده است و همچنين در تفسير "روح البيان" جلد 10 صفحه 307.
خداوند در
آيه 18سوره رعد، جهنم را بد جايگاه و بد محل اقامتي معرفي مي كند: «للذين
استجابوا لربهم الحسنى و الذين لم يستجيبوا له لو أن لهم ما في الأرض
جميعا و مثله معه لافتدوا به أولئك لهم سوء الحساب و مأواهم جهنم و بئس
المهاد؛ براى آنها كه اجابت دعوت پروردگارشان را كردند (سرانجام و
پاداش و) نتيجه نيك است،
و آنها كه اجابت دعوت او را نكردند (آن چنان در
وحشت عذاب الهى فرو مى روند كه) اگر تمام آنچه روى زمين است، و همانندش، از
آن آنها باشد همگى را براى رهايى از عذاب مى دهند (ولى از آنها پذيرفته
نخواهد شد) براى آنها حساب بدى است و جايگاهشان جهنم و چه بد جايگاهى است».
در جاي ديگر نيز همين توصيف از جهنم را دارد و مي فرمايد: چرا كه جهنم بد
جايگاه و بد محل اقامتى است (إنها ساءت مستقرا و مقاما؛ فرقان/66).
جهنم دارالبوار
و در سوره ابراهيم آيات 28-29 جهنم را دارالبوار معرفي مي كند و مي فرمايد: «أ لم تر إلى الذين بدلوا نعمت الله كفرا و أحلوا قومهم دار البوار * جهنم يصلونها و بئس القرار؛
آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند و جمعيت خود را
به دار البوار (نيستى و نابودى) كشاندند. (دار البوار همان) جهنم است كه
آنها در آتش آن وارد مى شوند و بد قرارگاهى است».
آيه فوق اين واقعيت را
ثابت مى كند كه استفاده از نعمتهاى الهى و مخصوصا نعمت رهبرى پيشوايان بزرگ
كه از مهمترين نعمتها است، نتيجه و ثمره اش عائد خود انسان مى شود و كفران
اين نعمتها و پشت كردن به اين رهبرى پايانى جز هلاكت و سرنگون شدن به دار
البوار ندارد. قرآن سپس"دار البوار" را چنين تفسير مى كند: «جهنم است كه در
شعله هاى سوزانش فرو مى روند و بدترين قرارگاهها است» (جهنم يصلونها و بئس القرار). سپس صريحترين تهديدهاى خود را متوجه پيروان شيطان كرده مى گويد: «جهنم ميعادگاه همه آنها است» (و إن جهنم لموعدهم أجمعين).
درهاي جهنم
خداوند
در قرآن جهنم را نيز مانند بهشت داراي در مي داند و مي فرمايد: همان دوزخى
كه هفت در دارد و براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شده اند (لها سبعة أبواب لكل باب منهم جزء مقسوم، حجر/44).
اين در، در حقيقت درهاى گناهانى است كه به وسيله آن، افراد وارد دوزخ مى
شوند، هر گروهى بوسيله ارتكاب گناهى و از درى، همانگونه كه درهاى بهشت،
طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهايى است كه بوسيله آن بهشتيان وارد بهشت مى
شوند. جهنم هفت در دارد (بعيد نيست عدد هفت در اينجا عدد تكثير باشد، يعنى
درهاى بسيار و فراوان دارد، همانگونه كه در آيه 27 سوره لقمان نيز عدد هفت
به همين معنى آمده است). ولى واضح است اين تعدد درها (مانند تعدد درهاى
بهشت) نه به خاطر كثرت واردان است به طورى كه از يك در كوچك نتوانند وارد
شوند و نه جنبه تشريفاتى دارد، بلكه در حقيقت اشاره به عوامل گوناگونى است
كه انسان را به جهنم مى كشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود.
جهنم زندان مجرمان
جهنم، جزاى اخروى مجرمان است. خداوند در دو موضع از قرآن كريم از جهنم به حصير و سجين تعبير كرده است. «كلا إن كتاب الفجار لفي سجين * وما أدراك ما سجين * كتاب مرقوم * ويل يومئذ للمكذبين؛ چنين
نيست (كه خيال مي كنند) مسلما كارنامه بدكاران در سجين است.
و تو چه مي
داني سجين چيست؟ كارنامه اي است نوشته و خوانا (كه مجازات اعمال در آن
است).
واي در آن روز بر تكذيب كنندگان
(مطففين:10 - 7)،
وجعلنا جهنم للكافرين حصيرا؛ و دوزخ را براي كافران زندان قرار داده ايم» (اسراء/8). حصير از ماده حصر به معناى حبس است. سجين مبالغه از سجن است به معناى حبس.
توصيف جهنم به عنوان حطمه
خداوند در سوره همزه آيات 4 تا 9 در مورد جهنم مي فرمايد: «كلا لينبذن في الحطمة * و ما أدراك ما الحطمة * نار الله الموقدة * التي تطلع على الأفئدة * إنها عليهم مؤصدة * في عمد ممددة ؛
نه، چنين نيست به طور حتم در حطمه اش مى افكنند (طعنه زن عيب جوى را ) و
تو چه مى دانى كه حطمه چيست؟ آتش فروزان و خرد كننده خداست.
آتشى كه نه
تنها ظاهر جسم را مى سوزاند بلكه بر باطن و جان انسان نيز نزديك مى شود.
آتشى كه دربش به روى آنان بسته مى شود. در ستونهاى بلند و كشيده شده».
اين
سوره تهديد شديدى است به كسانى كه عاشق جمع مالند و مى خواهند با مال بيشتر
خود بر سر و گردن مردم سوار شوند و بر آنان كبريايى بفروشند و به همين جهت
از مردم عيب هايى مى گيرند كه عيب نيست.
«كلا لينبذن في الحطمة»
اين جمله ردع و تخطئه پندار غلط او است، كه مى پندارد مال، جاودانه اش مى
كند. كلمه "حطمة" (بر وزن همزه و نيز بر وزن لمزه و نكحة و ضحكة) صيغه
مبالغه است و مبالغه در حطم (شكستن) را مى رساند، البته به معناى خوردن هم
استعمال شده و اين كلمه يكى از نامهاى جهنم است چون جمله «نار الله الموقدة»
آن را به آتش جهنم تفسير كرده. و معناى آيه اين است كه:
نه، او اشتباه
كرده، مال دنيايش جاودانش نمى سازد، سوگند مى خورم كه به زودى مى ميرد و در
حطمه اش پرت مى كنند. «و ما أدراك ما الحطمة» و تو نمى دانى حطمه چه حطمه اى است؟! اين جمله تعظيم و هول انگيزى حطمه را مى رساند. «نار الله الموقدة* التي تطلع على الأفئدة»
ايقاد "نار" به معناى شعله ور ساختن آتش است.
و كلمه " اطلاع و طلوع بر هر
چيز" به معناى اشراف بر آن چيز و ظاهر شدن آن است، و كلمه " افئدة" جمع
كلمه " فؤاد" است كه به معناى قلب است و مراد از قلب در اصطلاح قرآن كريم
(عضو صنوبرى شكل كه تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نيست بلكه)
چيزى است به نام نفس انسانيت، كه شعور و فكر بشر از آن ناشى مى شود و گويا
مراد از "اطلاع آتش بر قلوب" اين است كه آتش دوزخ باطن آدمى را مى سوزاند،
همانطور كه ظاهرش را مى سوزاند،
به خلاف آتش دنيا كه تنها ظاهر را مى
سوزاند. قرآن درباره سوزاندن آتش جهنم فرموده: «وقودها الناس و الحجارة؛ آتش گيرانه اش انسان و سنگ است» (سوره بقره/ آيه 24). «إنها عليهم مؤصدة» يعنى آتش بر آنان منطبق است، به اين معنا كه از آنان احدى بيرون آتش نمى ماند و از داخل آن نجات نمى يابد. « في عمد ممددة»
كلمه "عمد" - با فتحه عين و فتحه ميم- جمع عمود (ستون) است و كلمه "ممدده"
اسم مفعول از مصدر تمديد است و تمديد مبالغه در مد (كشيدن) است.
بعضى از
مفسرين گفته اند: منظور از "عمد ممددة"
گل ميخ هايى است كه اهل عذاب را ميخكوب مى كند. بعضى ديگر گفته اند: عمد
ممدده تنه هاى درختان است كه چون مقطار، زندانى را با آن مى بندند، و
"مقطار" چوب و يا تنه درختى بسيار سنگين است كه در آن سوراخهايى باز مى
كردند تا پاهاى دزدان و ساير مجرمين زندانى را در آن سوراخها كنند، بعضى
ديگر معانى ديگرى براى آن كرده اند.
در مجمع البيان است كه عياشى
به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعين از امام باقر عليه
السلام روايت كرده كه فرمود:
كفار و مشركين در قيامت اهل توحيد را كه به
خاطر گناهان در آتش شده اند سرزنش مى كنند، كه امروز نمى بينيم كه توحيد
شما دردى از شما دوا كرده باشد، چون مى بينيم خدا فرقى ميان ما و شما
نگذاشت، در اين هنگام خداى تعالى براى اهل توحيد غيرت به خرج مى دهد و به
ملائكه دستور مى دهد اهل توحيد را شفاعت كنيد، آنان هر كس را كه خدا خواسته
باشد شفاعت مى كنند، سپس به انبيا دستور مى دهد شفاعت كنيد، آنان هم هر
كسى را كه خدا خواسته باشد شفاعت مى كنند، سپس به مؤمنين دستور مى دهد
شفاعت كنيد، مؤمنين نيز هر كس را كه خدا خواسته باشد شفاعت مى كنند، آن گاه
خداى تعالى مى فرمايد:
من از همه اينان مهربانترم، به رحمت من از آتش خارج
شويد، و همه چون مور و ملخ بيرون مى آيند. آن گاه امام باقر عليه السلام
فرمود: سپس عمد كشيده مى شود و راه نجات را برويشان مى بندد و به خدا سوگند
كه خلود از اينجا شروع مى شود (مجمع البيان، ج 10، ص 538 ).
هشدار خدا را جدي بگيريد
بهشت و جهنم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید: