بهشت و جهنم
«فریق فی الجنة و فریق فی السعیر؛
گروهی در بهشت و گروهی در آتش سعیر هستند»
آیه 7، از سوره الشوری
افرادی هستند که بهشت آنها (چون ما جنات داریم و یک بهشت نیست) بهشتی است که شاید تا ابد به سفره مادی بهشت توجه هم نکنند. آنها حسابشان حساب دیگری است.
«یا ایتها النفس المطمئنه؛ تو ای روح آرام یافته!» (فجر، 27)،
«ارجعی الی ربک راضیه مرضیه؛ به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، (فجر، 28)،
«فادخلی فی عبادی؛ پس در سلک بندگانم درآی، (فجر،29)،
«و ادخلی جنتی؛ و در بهشتم وارد شو!» (فجر، 30). ای آن نفس انسان (یا ای نفس آن انسان) که به مقام اطمینان نائل شده است.
اطمینان یعنی مقام آرامش. انسان به هر مطلوبی که برسد قرار نمی گیرد و جاذبه تبدیل به دافعه می شود. قرآن در آیه ای تصریح کرده است:«الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید،
تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد!» (رعد/28).
"بذکرالله" را که مقدم داشته (می گویند: تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر) یعنی ای بشر بدان جز به یک چیز آرامش برقرار نمی شود، اگر تمام این دنیا را به بشر بدهند، هیچ چیز باقی نماند، ملک زمین، ملک همه آسمان، ملک لایتناهی، باور نکن که بشر به آرامش برسد، فقط با خداست که انسان به آرامش می رسد.
در آن آیه می فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه؛ ای نفسی که به مقام آرامش رسیده ای، یعنی ای نفس به خدا رسیده»، «ارجعی الی ربک؛ بازگرد به سوی پروردگارت»، (یعنی برای تو دیگر کوچکترین عایق و مانعی در کار نیست، آزاد مطلقی از همه ما سوی) در حالی که رابطه تو با پروردگار رابطه رضای طرفینی است. (تعبیر عجیبی است. خدا برای این بنده چقدر حساب باز کرده است!) ما و تو دیگر از همدیگر راضی هستیم، تو از ما راضی و ما از تو راضی. "راضیه " یعنی تو از ما راضی، "مرضیه " ما از تو راضی.
دیگر حالا بنده و خدا به جایی رسیده اند که. .. رضا به معنی پسندیدن است: من تو را پسندیدم، تو مرا پسندیدی، کار تمام است. «فادخلی فی عبادی» پس داخل شو در زمره بندگان من. بعد از آنکه به مقام نفس مطمئنه رسیده ای و به مقام «راضیه مرضیه» رسیده ای، حالا داخل شو در عباد من. مگر قبلش داخل در عباد او نبوده است؟ چرا، قبلش هم داخل در عباد بوده است، ولی اینجا "عبادی " یک گروه خاص را می گوید.
بندگان من یعنی آنهایی که از بندگی غیر از من به کلی آزادند. گروه خاص را می گوید، و الا قبلش هم داخل در بندگان بود. بندگان من، آنهایی که فقط بنده من اند، نه بنده دنیا و حتی نه بنده آخرت، نه بنده هوای نفس، نه بنده نعمت، نه بنده بهشت و جهنم، فقط و فقط بنده من اند«و ادخلی جنتی» و به بهشت من داخل شو (این "بهشت من " یک بهشت دیگری است که پای هر کس به آنجا نمی رسد.)
کتاب آشنایی با قرآن 8 ص 61 تا 63
کتاب معادشناسی، جلد10، ص 225-223
برچسب: ،