وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز قيامت بهشت و جهنم

بهشت و جهنم

از اینجا تا بهشت دو قدم است. قدم اول را بگذارید روی هوای نفس، قدم دوم در بهشت است.

ملامتها و سرزنشهای پر معنی خداوند نسبت به مجرمان در روز قیامت

آیه هایی از طرف خدا برای مجرمان (سوره یس)


(آیه 60)- این آیه به ملامتها و سرزنشهای پر معنی خداوند نسبت به مجرمان در روز قیامت اشاره کرده، چنین می‏گوید: «آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست»؟
(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ).


این اخطار بطور مکرر بر زبان رسولان الهی جاری شد، از سوی دیگر این پیمان در عالم «تکوین» به زبان اعطای عقل به انسان نیز گرفته شده است، چرا که دلائل عقلی به روشنی گواهی می‏دهد انسان نباید فرمان کسی را اطاعت کند که از روز نخست کمر به دشمنی او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغوای فرزندانش خورده است.


از سوی سوم با سرشت و فطرت الهی همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت برای ذات پاک پروردگار نیز این پیمان از انسان گرفته شده است، و به این ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهی تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت ساز امضا شده است.

(آیه 61)- در این آیه برای تأکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است می‏فرماید: آیا من به شما عهد نکردم که: «مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است»

(وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).

از یک سو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنی و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته.

و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار می‏دهد که «صراط مستقیم همین است» و این در حقیقت بهترین محرک انسانهاست.
ضمنا از این تعبیر استفاده می‏شود که این جهان سرای اقامت نیست، چرا که راه را به کسی ارائه می‏دهند که از گذرگاهی عبور می‏کند و مقصدی در پیش دارد.

(آیه 62)- باز برای شناسایی هر چه بیشتر این دشمن قدیمی خطرناک می ‏افزاید: «او گروه زیادی از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید»؟!

(وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبلًّا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ).


آیا نمی‏بینید چه بدبختیهایی شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناکی گرفتار شدند؟

پس چرا دشمنی را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدّی نمی‏گیرید؟ باز با او طرح دوستی می‏ریزید، و حتی او را رهبر و ولی و راهنمای خویش انتخاب می‏کنید.

و به گفته شاعر:


کجا بر سر آیم از این عار و ننگ که با او به صلحیم و با حق به جنگ؟

(آیه 63)- آیات گذشته بخشی از سرزنشهای خداوند و گفتگوهای او را به مجرمان در قیامت بازگو کرد، در اینجا همین معنی را در بخش دیگری ادامه می‏دهد.
آری! در آن روز در حالی که آتش سوزان و شعله ‏ور جهنم در برابر دیدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به مجرمان می‏گوید: «این همان دوزخی است که به شما وعده داده می‏شد»!

(هذهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ).


(آیه 64)- پیامبران الهی یکی بعد از دیگری آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشی بر حذر داشتند، ولی شما همه را به شوخی و مسخره گرفتید.
«امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزای کفری است که داشتید»

(اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ).


(آیه 65)- سپس به گواهان روز قیامت اشاره می‏کند، گواهانی که جزء پیکر خود انسانند و جایی برای انکار سخنان آنها نیست، می‏فرماید:

«امروز بر دهان آنها مهر می‏ نهیم، و دستهای آنها با ما سخن می ‏گوید و پاهای آنها کارهایی را که انجام می‏ دادند برای ما شهادت می ‏دهند»

(الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بما کانُوا یَکْسبُونَ).

آری! در آن روز، دیگر اعضای انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار می‏شوند، و بر آستان مقدس او سر فرود می‏آورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار می‏سازند، و چه دادگاه عجیبی است که گواه آن اعضای پیکر خود انسان است، همان ابزاری است که گناه را با آن انجام داده! البته گواهی اعضا مربوط به کفّار و مجرمان است لذا در حدیثی از امام باقر علیه السّلام می‏خوانیم:

«اعضای پیکر انسان بر ضدّ مؤمن گواهی نمی‏دهد، بلکه گواهی بر ضدّ کسی می‏دهد که فرمان عذاب بر او مسلّم شده، و اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او می‏دهند (و خودش آن را می‏خواند) همان گونه که خداوند متعال فرموده: «آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده (با سرفرازی و افتخار) نامه اعمال خود را می‏خوانند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد».


(آیه 66)- در این آیه اشاره به یکی از عذابهایی می‏کند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابی دردناک و وحشتزا، می‏فرماید: «و اگر بخواهیم چشمانشان را محو می‏کنیم»! (وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی‏ أَعْیُنِهِمْ).

و در این حال وحشتی فوق العاده آنها را فرا می‏گیرد، «سپس برای عبور از راه، می‏خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، اما چگونه می‏توانند ببینند»؟ (فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ).

آنها حتی از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به این که راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم بگذارند!

(آیه 67)- مجازات دردناک دیگر این که: «اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ می‏کنیم (به مجسمه ‏هایی بی ‏روح و فاقد حرکت یا اشکال حیوانی افلیج تبدیل می‏ نماییم) به گونه‏ای که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب بازگردند»

(وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی‏ مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ).

روشن است که دو آیه فوق مربوط به عذابهای دنیاست.

(آیه 68)- در این آیه به وضع انسان در پایان عمر از نظر ضعف و ناتوانی عقل و جسم اشاره می‏کند تا هم هشداری باشد به آنها که برای انتخاب راه هدایت امروز و فردا می‏کنند، و هم پاسخی باشد به کسانی که تقصیرات خود را به گردن کمی عمر می‏افکنند، و هم دلیلی باشد بر قدرت خداوند که او همان گونه که می‏تواند یک انسان نیرومند را به ضعف و ناتوانی یک نوزاد بازگرداند، قادر است بر مسأله معاد، و همچنین نابینا ساختن مجرمان و از حرکت بازداشتن آنها.


می‏فرماید: «هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه می‏کنیم، آیا اندیشه نمی‏کنند»؟

(وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ).

به راستی روزهایی فرا می‏رسد بسیار دردناک که عمق ناراحتی آن را به زحمت می‏توان تصور کرد.

(آیه 69)- او شاعر نیست، او انذار کننده زندگان است! گفتیم در این سوره بحثهای زنده و جامعی پیرامون اصول اعتقادی توحید، معاد، نبوت مطرح شده، و در مقطع های متفاوتی سخن را از یکی به دیگری منتقل می‏سازد.
در آیات گذشته بحثهای مختلفی پیرامون توحید و معاد مطرح بود، در این آیه و آیه بعد به بحث نبوت باز می‏گردد، و یکی از رایج ترین اتهاماتی را که برای پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مطرح می‏کردند عنوان کرده پاسخ دندان شکنی و آموزنده‏ای به آن می‏دهد،

و آن اتهام شعر و شاعری است، می‏گوید:

«ما هرگز شعر به او [پیامبر] نیاموختیم و شایسته او نیست» که شاعر باشد (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ).

جاذبه و نفوذ قرآن در دلها برای همه کس محسوس بود، و زیباییهای لفظ و معنی و فصاحت و بلاغت آن قابل انکار نبود، حتی خود مشرکان چنان مجذوب آهنگ و بیان قرآن می‏شدند که گاه شبانه بطور مخفیانه به نزدیکی منزلگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می‏آمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند.

اینجا بود که برای توجیه این پدیده بزرگ، و اغفال مردم از این وحی آسمانی، زمزمه شعر و شاعری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در همه جا سر دادند، که این خود اعترافی بود ضمنی به نفوذ فوق العاده قرآن! اما چرا شایسته پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیست که شاعر باشد بخاطر این که خط «وحی» از خط «شعر» کاملا جداست، زیرا:

1- معمولا سر چشمه شعر تخیل و پندار است، در حالی که وحی از مبدأ هستی سر چشمه می‏گیرد و بر محور واقعیتها می‏گردد.


2- شعر از عواطف متغیر انسانی می‏جوشد، و دائما در حال دگرگونی است، در حالی که وحی بیانگر حقایق ثابت آسمانی می‏باشد.
3- لطف شعر در بسیاری از موارد در اغراق گوئیها و مبالغه ‏های آن است، تا آنجا که گفته ‏اند:

«احسن الشّعر اکذبه بهترین شعر دروغ آمیزترین آن است»! در حالی که در وحی جز صداقت چیزی نیست.

4- سر انجام به تعبیر زیبای یکی از مفسران: «شعر» مجموعه شوقهایی است که از زمین به آسمان پرواز می‏کند، اما «وحی» مجموعه حقائقی است که از آسمان به زمین نازل می‏گردد، و این دو خط کاملا متفاوت است!
البته شاعرانی که در خط اهداف مقدسی گام بر می‏دارند و از عوارض نامطلوب شعر، خود را بر کنار می‏سازند حساب جداگانه‏ ای دارند.
قرآن در برابر نفی شعر از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله اضافه می‏کند:

«این آیات چیزی جز وسیله بیداری و قرآن آشکار نیست» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ).


(آیه 70)- «هدف از آن این است که افرادی را که زنده ‏اند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم گردد»

(لِیُنْذرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ).

آری! این آیات «ذکر» است و مایه یادآوری و وسیله بیداری، این آیات «قرآن مبین» است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشی با قاطعیت و صراحت بیان می‏کند، و به همین دلیل عامل بیداری و حیات و زندگی است.


بهشت و جهنم



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۳ مهر ۱۴۰۲ساعت: ۱۰:۰۳:۰۸ توسط:بهشت و جهنم موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :